جام جم
«موشكهاي افتخار» عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم بيژن مقدم است كه در آن ميخوانيد:
شايد اين اولين باري است كه رسما از ارسال سلاح و موشك توسط جمهوري اسلامي ايران به مردم مظلوم فلسطين در غزه سخن رانده ميشود و مسئولان كشور ابايي از طرح اين موضوع ندارند و به آن افتخار ميكنند.
امام خميني(ره) پرچمدار حمايت واقعي از مردم فلسطين بود. اعلام جمعه آخر ماه مبارك رمضان بهعنوان «روز قدس» توسط امام بود كه مظلوميت ملت فلسطين را به دغدغهاي جهاني مبدل كرد و هيچگاه اين نگاه و سياست پس از امام و در دوران رهبري رهبر معظم انقلاب تغيير كه نكرد هيچ، بلكه جنبههاي عملي بيشتري به خود گرفت. صهيونيستها فكرميكردند هميشه با صحنههايي مواجهاند كه اين ملت هميشه مظلوم با سنگ و تير و كمان در مقابل تانكهاي تا دندان مسلح آنان صفآرايي كرده و با به خاك و خون كشيدنشان ميتوانند بر تسلط خود بيفزايند، اما غزه امروز مسلح به موشكهايي است كه قلب اسرائيل (تلآويو) را به جهنمي تبديل ميكند كه هرگز تصورش را هم نميكردند. همين وحشت است كه وزير خارجه آمريكا را سراسيمه راهي اسرائيل ميكند تا به آنان اعلام كنند ما در كنار شما هستيم، اعلام آتشبس هنوز زود است، به كشتارتان ادامه دهيد. كودكان فلسطيني را در خواب به آغوش مرگ بفرستيد و خانههايشان را بر سرشان ويران كنيد.
غزه امروز همچنان مظلوم و چشم به راه كمك كشورهاي اسلامي و اعرابي است كه چند دهه است شرفشان را به آمريكا و صهيونيستها فروختهاند و در اين ميان غريو شليك موشكهاست كه اعلام ميكند تنها اين ملت و دولت ايران هستند كه در عمل حامي مظلومترين مردم روي كره زمين بودهاند. چه زيبا گفت عبدالباري عطوان، نويسنده سرشناس عرب: «اشك شما (سران عرب) به چه درد مردم غزه ميخورد، سلاح بفرستيد.»
كيهان
«روي سخن با كه بود ؟!» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن ميخوانيد:
مولاي ما…! بعدازظهر آن روز را به خاطر داريد؟… ساعتي قبل از آن كه «سر» بدهيد، نداي «هل من ناصر ينصرني» سر داديد. وقتي صدايتان در فضاي غم گرفته كربلا پيچيد، شيطان انگشت حيرت به دندان گزيد كه فرزند رسول خدا(ص) را چه ميشود؟ چه كسي را به ياري ميطلبد؟! در اين سو كه يارانش همه به خون غلتيده اند و در آن سوي دشمنانش با شمشيرهاي آخته به ريختن خونش ايستاده اند، پس، حسين روي سخن با كه دارد؟ و در اين صحراي داغ و تب دار، كدام لبيك را انتظار ميكشد؟! شايد شنيده بود كه اگر در «منا» ماجراي ذبح اسماعيل با «فديناه بذبح عظيم» خاتمه يافته ولي در كربلا سخن از «ان الله شاءأن يراك قتيلا» در ميان است. شيطان گيج شده بود، ساعتي بيشتر از حيات اين جهاني حسين باقي نمانده است ولي او نداي «هل من ناصر» بر لب دارد! فرزند زهرا، با كه سخن ميگويد؟ و كدام جماعت را به ياري ميطلبد؟! اينجا كه كسي نيست! شيطان نميدانست- و حراميان نيز- كه كربلا سرزميني است به پهناي همه سرزمينها و عاشورا، روزي است به درازاي همه روزها. نميدانست كه كربلا آغاز راه است و عاشورا شروع ماجرا. تو اما، ميدانستي چه كرده اي، مولاي ما…
نداي آن روز تو در گوش زمان پيچيد و همه جا به گوش كربلاييهايي رسيد كه آن روز به كربلا نرسيده بودند و عاشورائياني كه سالها بعد از عاشوراي سال ۶۱ هجري ديده به جهان گشوده بودند. از آن روز به بعد هر كه نداي آن روز تو را ميشنيد، لبيك گويان به سوي تو ميدويد. بر شمار پيروان تو همه روزه افزوده ميشد و دشمنان آن روزهاي تو نيز تكثير ميشدند. اين گردونه با هر دو طايفه حسينيها و يزيديها چرخيد و چرخيد تا به عصر خميني رسيد. دو سپاه بارديگر روبروي هم ايستادند و باز هم عاشورا بود كه اين بار در كربلاي ايران به تكرار مينشست. اين بار اما، داستان ديگري در ميان بود و پايان ماجرا به گونهاي متفاوت از عاشوراي سال ۶۱ رقم خورده بود. عاشورا بود، ولي غلبه با يزيديان نبود. كربلا بود، اما قرار نبود «دارها برچيده و خونها بشويند» و خبر پيروزي! خود را به «كاخ سبز» آن روز كه امروز به «كاخ سفيد» تغيير نام داده است، برسانند.
ميان دو سپاه، باز هم مانند عاشوراي سال ۶۱ هجري كارزاري تمام عيار درگرفت و باز هم دو سپاه درهم آويختند و از يكديگر گريبان به تخاصم كشيدند. به زعم دشمن قرار بود- و محاسبات مادي نيز بر آن گواه بود- كه طومار عاشورائيان عصر خميني هم با اولين حمله يزيديان درهم پيچيده شود و باز هم مانند عاشوراي سال ۶۱، عرصه براي تاخت و تاز دشمن خالي شود. اما، عاشوراي عصر خميني نه يك روز، كه ۳۳ سال به درازا كشيده است و دو حريف با هم به گردنهاي سخت و نفسگير رسيده اند. و اين در حالي است كه عاشورائيان امروز بر فراز اين گردنه، هر روز نفس تازه ميكنند و حريف را- به اعتراف خود- از نفس انداخته اند. تا آنجا كه برژينسكي، مشاور امنيتي ارشد آمريكا در شوراي راهبردي آتلانتيك براي ابرقدرت ۲۰۰۱ كه ايران اسلامي آن را به دره ۲۰۱۱ كشيده است تاسف ميخورد. اوليوت كوهن- استراتژيست آمريكايي- در گزارش «امريكن اينترپرايز» مينويسد «دكترين پايان تاريخ فوكوياما را به فراموشي بسپاريد كه ميگفت آغاز هزاره سوم، آغاز فراگيري ليبرال دموكراسي آمريكايي در جهان است. چرا كه امروزه در نخستين سالهاي هزاره سوم، شاهد حضور قطب قدرتمند اسلام هستيم».
نتانياهو، نخست وزير رژيم صهيونيستي در نشست كميسيون سياست خارجي سناي آمريكا با وحشت اعتراف ميكند به هر طرف نگاه ميكنم، خميني و خامنهاي را ميبينم كه در جاي جاي خاورميانه خيمه زده اند… همه جا سخن از تولد قطب قدرتمندي به نام اسلام و با پرچم شيعه است. هيچ روزي نميگذرد كه در تفسيرها و تحليلهاي حريف، سخني از اين قطب قدرتمند در ميان نباشد. اوليوت كوهن يا جيمز ولسلي- ترديد از نگارنده است- در تشريح و توضيح اين قطب قدرتمند ميگويد؛ الگويي كه خميني(ره) برجاي نهاده را نبايد با هيچ الگوي اسلامي ديگر، مثلا دولت عثماني در تركيه و يا اسلام حاكم در عربستان مقايسه كرد. اين الگو- اشاره به الگوي انقلاب اسلامي- بعد از پيدايش، در يك جنگ تمام عيار ۸ ساله در مقابل همه قدرتهاي غربي و منطقهاي ايستاد. همين الگو وقتي به لبنان رسيد، حزب الله را پديد آورد. در فلسطين، انتفاضه را آفريد. در تركيه لائيك، نجم الدين اربكان اسلامگرا را به قدرت رسانيد (آن روزها هنوز انقلابهاي اسلامي در منطقه شكل نگرفته بود و اوليوت كوهن يا جيمز ولسلي از طوفاني كه امروزه طومار غرب و حاكمان دست نشانده آنان را درهم پيچيده است باخبر نبودند) و اما، امروزه، عقبههاي استراتژيك حريف در منطقه، مصر، يمن، تونس، ليبي و… نه فقط از دست حريف خارج شده است بلكه به نفع انقلاب اسلامي تغيير ماهيت داده است و به قول آقاي حسنين هيكل، سردبير كهنه كار و معروف روزنامه مصري الاهرام؛ «ايرانيها دو بار به مديترانه آمدند. بار اول در دوره هخامنشيان و با زور اسلحه و قواي نظامي. آن بار دوام زيادي نياوردند، چرا كه فقط سرزمينها را تسخير كرده بودند و بار دوم در دوران انقلاب اسلامي، اين دفعه اما، ماندگارند زيرا، بر دلها حكومت ميكنند»…
امروز سيدحسن نصرالله از موضع اقتدار اعلام ميكند پهپادي كه ورود آن به آسمان فلسطين اشغالي، دولتمردان رژيم كودك كش اسرائيل را به وحشت انداخته است، ساخت ايران بوده است و نه فقط اولين پهپاد اعزامي نبوده بلكه آخرين آنها نيز نخواهد بود. فرمانده عملياتي جهاد اسلامي فلسطين در مقابل دوربين شبكههاي تلويزيوني غرب ظاهر ميشود و با اقتدار و افتخار ميگويد «تسليحاتي كه در جنگ اخير غزه به كار گرفته ايم و اسرائيل را به وحشت انداخته است، از فشنگ تا موشك هديه جمهوري اسلامي ايران است…» و حضرت آقا به صراحت ميفرمايند؛ جمهوري اسلامي ايران در جنگ ۳۳ روزه و ۲۲ روزه حزب الله لبنان و حماس با اسرائيل، دخالت داشته است و تاكيد ميكنند از هر گروه و جنبش و نهضتي كه به مقابله با اسرائيل برخيزد حمايت ميكنيم.
۸ روز قبل، اسرائيل كه در جنگ ۲۲ روزه سال ۲۰۰۸ شكست سختي از حماس خورده بود بار ديگر حمله همه جانبهاي را به غزه آغاز كرد. ساعتي بعد از آغاز حمله، سخنگوي رژيم صهيونيستي بر صفحه تلويزيون حاضر شد و خطاب به صهيونيستهاي ساكن فلسطين اشغالي اعلام كرد «اين بار جنگ ما با حماس دستكم ۷ هفته- ۴۹ روز- به طول ميانجامد» و در توضيح علت آن گفت «اين بار تصميم گرفته ايم حماس را براي هميشه از ميان برداريم»!… اسرائيل اما، فقط سه روز بعد، وقتي با مقاومت جانانه حماس و جهاد اسلامي روبرو شد، به دريوزگي آتش بس رفت. همان روز نشريه نوول ابزرواتور فرانسه به نقل از يك مقام رژيم صهيونيستي كه نخواسته بود نامش فاش شود نوشت «تصور ميكنم نتانياهو به نيابت از ايران در حال نابودي اسرائيل است. نميدانم چرا آقاي نتانياهو، قدرت افزايش يافته حماس نسبت به سال ۲۰۰۸ را كه برگرفته از قدرت موشكي و اطلاعاتي ايران است، فراموش كرده است»! و شيمون پرز رئيس جمهور رژيم صهيونيستي در ملاقات با توني بلر، نخست وزير سابق انگليس گفت «تلاش پرزيدنت مرسي قابل تقدير است اما، حماس از رئيس جمهور مصر پيروي نميكند. تصميم گيرنده ايران است».
خراسان
«چرا ائتلاف دوحه شکست خورده است؟» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سيدمحمد اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
سران “ائتلاف دوحه” در پاريس و لندن، سرگرم تور اروپايي خود بودند که گروههاي مسلح مخالف دولت اعلام کردند حاضر نيستند به اين ائتلاف نوپا بپيوندند. ائتلافي که با اصرار و حمايت آمريکا و قطر در نشست دوحه، پايتخت قطر تشکيل شد و ۲ اتحاديه عرب و اروپا تاکنون آن را به رسميت شناخته اند. از اين پس کارآمدي ائتلاف دوحه بيش از پيش با ابهام روبرو است و بار ديگر اين گمانه تقويت شده است که توافقها در قطر چيزي بيش از يک طرح تئوريک بر روي کاغذ نيست.
جهادي ها، سلفيها و القاعده، سنگ پيش پاي غرب
تنها چند روز پس از اعلام توافق براي تشکيل يک ائتلاف جديد در نشست پر هزينه دوحه، ۱۴ گروه مسلح در حلب دور يک ميز جمع شدند و به صراحت اعلام کردند ميخواهند گروهي جديد به اسم “حکومت اسلامي” تشکيل بدهند و حاضر نيستند به ائتلافي که “غرب از آن پشتيباني ميکند”، بپيوندند. روزنامه الاهرام مصر ۳ گروه جبهه النصره، لواء التوحيد و کتائب احرار شام را بزرگترين گروههايي معرفي کرده است که در شمال سوريه در حال درگيري با ارتش هستند. از ميان اين ۳، “کتائب احرار شام” يک گروه کاملا سلفي است که “عبدالرحمن السوري” سرکرده آن است و خود را جزئي از “ارتش آزاد سوريه” معرفي ميکند. واشنگتن پست در معرفي اين گروهها گفته است که آنها گروههاي نظامي غيرسوري هستند که تفکرات جهادي دارند و از روشهاي القاعده استفاده ميکنند. جبهه النصره گروهي است که مسئوليت اکثر بمب گذاريهاي خونين و تروريستي در دمشق را بر عهده گرفته است.
پرسش مهم: چه کساني در سوريه سلاح به دست گرفته اند؟!
اتفاقي که در حلب افتاده است، از ۲ جهت بسيار مهم است. ابتدا اينکه موفقيت ائتلاف دوحه را به دلايلي که ذکر خواهد شد، در سايه ابهامي جدي قرار داده است. ديگر اينکه اين رويداد، بار ديگر اين پرسش را ايجاد کرد که به راستي چه کساني در سوريه سلاح به دست گرفته اند و با ارتش درگير شده اند؟ لئون پانه تا، وزير دفاع آمريکا، ۷ مارس در گزارشي به کميته نظامي سناي آمريکا گفت: «معلوم نيست گروههاي مخالف مسلح از چه کساني تشکيل شده اند. هيچ مجموعه مشخص واحدي وجود ندارد که قابل شناخت، برنامه ريزي و يا تماس گرفتن باشد.» ژنرال مارتين دمپسي، فرمانده ستاد مشترک ارتش آمريکا نيز همان روز در پاسخ به سناتور بن نلسون، اشاره کرد که بيش از ۱۰۰ گروه نظامي متفرق در سوريه شناسايي شده اند.
پانه تا در آن جلسه تصريح کرد که به خاطر متعدد بودن اين گروهها دشوار است که رهبري واحد براي آنها بتوان متصور شد. وي گفت: «ما تقريبا با شرايطي شبيه به وضعيت ليبي مواجه شده ايم.» موسسه مطالعات جنگ آمريکا همان زمان گزارشي منتشر کرد که در آن تصريح شده است “ارتش آزاد سوريه” چيزي بيش از يک عنوان عمومي براي گروههاي متعدد نظامي مخالف دولت سوريه نيست. عنواني که نميتوان از آن هماهنگي و انسجام بين گروههاي مسلح را انتظار داشت. در گزارش موسسه مطالعات جنگ آمريکا با اين حال آمده است که در ارتش آزاد سوريه ۳ گروه اصلي وجود دارد: تيپ خالد بن وليد، گردان هرموش و گردان عُمَري. تفاوت عمده بين گروههايي که خود را به عنوان ارتش آزاد سوريه معرفي ميکنند با گروههايي که به تازگي از ائتلاف دوحه اعلام برائت کرده اند، اين است که آنها مدعي حمايت از مردم سوريه “از هر دين و فرقه و نژادي” هستند.
در مقابل گروههاي اعلام برائت کرده با تفکرات عمدتا سلفي و روشهاي القاعده، علاوه بر سوداي سرنگوني حکومت سوريه از هم اکنون به هر گروهي که اعتقادات آنها را نداشته باشد، هشدار مرگ داده اند. با اين حال هنوز از گروههاي موسوم به ارتش آزاد نيز خبري نيست. با اين تاکيد که در توافق دوحه که به ائتلاف دوحه منجر شد، سعي شده از اهميت ارتش آزاد بکاهد. بنابراين دور از انتظار نيست اگر گروههايي که به اسم ارتش آزاد فعاليت ميکردند نيز عملا تعهدي به ائتلاف نداشته باشند و يا حتي همين گروههايي بوده باشند که اکنون اعلام برائت کرده اند.
يک دلالي بي نتيجه
ائتلاف دوحه براساس طرح رياض سيف، يک مخالف ليبرال دولت سوريه و با پشتيباني دولت آمريکا تشکيل شده بود. خواستگاه ائتلاف دوحه و جهت گيري پس از آن، هر ۲ نشان ميدهد که بزرگترين هدف از نشست دوحه، تلاش براي مهار گروههايي است که در حال درگيري مسلحانه با ارتش سوريه هستند. هيلاري کلينتون ۱۰ آبان ماه در زاگرب، نارضايتي آمريکا از اعضاي “شوراي ملي سوريه” که تا آن روز سران اسمي مخالفان بودند، را اعلام کرد و از ضرورت تحول مطلوب واشنگتن سخن گفت. سخنان کلينتون نشان ميدهد که هدف اصلي از نشست دوحه جذب افرادي بوده است که درون خاک سوريه در حال درگيري بودند. وي درباره مخالفان عمدتا سياسي و خارج نشين گفت: «(اين گروه) نماينده کساني است که خصوصيات و نيات بسيار خوبي دارند اما در بسياري موارد، ۲۰، ۳۰ يا ۴۰ سال گذشته را در خارج از سوريه به سر برده اند. رهبري مخالفان بايد نماينده کساني باشد که در خط مقدم به نبرد ميپردازند و از جان خود براي کسب آزادي مايه ميگذارند.»
از سوي ديگر اولين مواضع مخالفان پس از اعلام توافق براي تشکيل ائتلاف جديد درخواست براي ارسال سلاح به سوريه بوده است. “احمد معاذ خطيب”، امام سابق مسجد اموي دمشق و رئيس ائتلاف جديد و “جرج صبره”، رئيس جديد مسيحي شوراي ملي مخالفان سوريه، هر ۲ در دوحه و سپس در فرصتهاي بعدي اصرار کرده اند که جامعه جهاني بايد از مخالفان مسلح حمايت تسليحاتي کند. اما با توجه به اينکه گروههاي سياسي به گفته خود خانم کلينتون نمايندهاي در خاک سوريه ندارند، اين درخواست چه معنايي دارد؟! به نظر ميرسد که قرار بوده اين ائتلاف حلقه واسطي بين کشورهاي غربي و گروههاي مسلح باشد. به گونهاي که گروههاي مسلح در ازاي پذيرفتن نقش رهبري براي اين ائتلاف بتوانند از حمايت تسليحاتي اروپا و آمريکا بهره مند شوند. “سلمان شيخ”، مدير مرکز دوحه انديشکده بورکينگز آمريکا به آسوشيتدپرس گفته است که واقعه حلب “حاميان غربي گروههاي مخالف و همچنين گروههاي مخالف درون سوريه را ناراضي کرده است”. بنابراين گروههاي اصلي که قرار بوده در نتيجه ائتلاف دوحه با غرب و آمريکا هماهنگ شوند، تن به چنين معاملهاي نداده اند و نقش دلالي ائتلاف دوحه براي پشتيباني تسليحاتي را نپذيرفته اند.
جمهوري اسلامي
«تحليل سياسي هفته» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
ايران اسلامي با فرا رسيدن ماه محرم، ماه ايثار و ماه پيروزي خون بر شمشير، غرق در سوگواري شد و بار ديگر در مصيبت شهادت پاره تن رسول خدا و خاندان گرامي و ياران وفادارش سياهپوش گرديد.
پيروان مكتب حسيني اين هفته در همه شهرها و روستاها با برپايي حسينيهها و تكايا و برگزاري مراسم سوگواري، پاي آموزههاي قيام عاشورا زانو زده و درس آموز اين حماسه بزرگ شدند. براستي در تقويم اين ملت، هيچ مقطعي به سرخي و جانسوزي ماه محرم نيست زيرا شور و حماسهاي كه قيام حسيني در روزگاران ايجاد كرده، كوچك و بزرگ را از سويي به تفكر در ابعاد عظيم اين ايثار و از خودگذشتگي براي حفظ اسلام و از سوي ديگر اشك و ماتم بر اين همه مظلوميت فرا ميخواند. اين ماه بزرگترين فرصت مرثيه سرايي و سوگواري نسبت به پاكترين و عزيزترين انسانهاي تاريخ بشريت است كه در مظلومانهترين حالت در راه حفظ دين به شهادت رسيدند و در حقيقت بهترين دانشگاه و بزرگترين مكتب انسانسازي را براي ترويج معارف اصيل ديني ايجاد كردند. از اين رو وعاظ، خطبا و گردانندگان مجالس حسيني بايد با عمق بخشيدن به محافل و غناي مراثي و مدايح، از اين فرصت براي پايدار كردن و نهادينه نمودن شعور ديني، ثبات فرهنگي و تحكيم ارزشهاي اسلامي استفاده كرده و اجازه ندهند سرمايه بزرگ شور عاشورايي كه با خون امام حسين عليه السلام و يارانش براي آيندگان به وديعه گذاشته شده با غفلت و بيتوجهي از كف برود.
متأسفانه اين روزها برخي تفكرات شبه روشنفكرانه با القاي شبهات و سفسطههاي مغلطه آميز درصدد تضعيف روح حماسي سوگواريها و خاموش كردن شور عزاداريهاي حسيني بوده و با بيان سخنان موهوم و بيپايه و اساس سعي دارند حركت آزاديخواهانه امام حسين عليه السلام و زيباترين جلوه ابراز عاطفه و عشق به سرور شهيدان را زير سؤال برده و پيوندهاي اعتقادي مردم با نهضت حسيني را كم رنگ سازند ولي ملت ايران بر اين نكته واقف است كه آنچه باعث جاودانه ساختن اسلام و صيانت از اساس دين و تحكيم مباني عقيدتي ما گشته و باعث شده ديانت و آزادگي، نسل به نسل و سينه به سينه به آيندگان منتقل شود، همين عزاداريهاي سنتي و سوگواريهاي خالص و بيپيرايه است كه اسلام را حفظ كرده و توانسته آنرا از انحرافات و تحريفات فرهنگي حفظ كند.
تهران در هفته جاري ميزبان نشست دو روزه گفتگوي ملي سوريه با حضور نمايندگان دولت و معارضين اين كشور بود كه در پايان به تشكيل كميته ۱۶ نفره مشترك منجر شد. در اين نشست كه براي نخستين بار پس از بحران ۲۰ ماهه سوريه با حضور طرفين درگيريها و به مديريت جمهوري اسلامي ايران برگزار شد، بر برقراري آتش بس و خاتمه فوري درگيريهاي مسلحانه تاكيد گرديد. شركت كنندگان در اين نشست كه ۱۷۰ شخصيت سوري و ۴۰ حزب اين كشور بودند، همچنين با هرگونه مداخله خارجي در مسائل سوريه مخالفت كردند.
در اين هفته رهنمودهاي مقام معظم رهبري درباره بحران سوريه و ارائه راه حل براي پايان دادن به درگيريهاي اين كشور، بازتاب وسيعي در رسانهها داشت. ايشان در ديدار مسئولان و دست اندركاران حج امسال كه به منظور ارائه گزارشي از مجموعه اقدامات انجام شده در حج سالجاري حضور يافته بودند، از ناآراميها در سوريه بعنوان نمونه يكي از اين گرههاي ذهني جهان اسلام ياد كردند و با بيان اينكه منطق جمهوري اسلامي در قضيه سوريه كاملاً روشن است، افزودند: واقعيت مسئله سوريه اين است كه جبهه استكبار قصد دارد حلقه وصل زنجيره مقاومت در منطقه را كه در همسايگي رژيم غاصب صهيونيستي قرار دارد، نابود كند.
حضرت آيتالله خامنهاي راه حل بحران سوريه را جلوگيري از تزريق سلاح به داخل اين كشور خوانده و تصريح كردند: “چنانچه در هر كشوري، مخالفان از خارج آن كشور به سلاح مجهز شوند، بطور طبيعي، نظام حاكم نيز با آنها برخورد خواهد كرد. طبعاً اگر مخالفان در سوريه دست از سلاح بردارند، امكان مطالبه از دولت براي شنيدن نظرات مخالفان و اجازه دادن به آنها براي بيان مواضع خود وجود خواهد داشت. ”
حوادث دلخراش چند روز اخير غزه، به همان اندازه كه براي ساكنان بيدفاع غزه مصيبت بار بود براي مدعيان نظم نوين جهاني باعث شرمساري و بيآبروي شد. اما در اين ميان آنچه بيش از هر موضوع ديگري دل مسلمانان واقعي را به درد آورد، سكوت و بيتوجهي سران دولتهاي عربي در قبال چنين جنايات ددمنشانهاي بود. صد البته كه آزادانديشان جهان در قبال اين جنايات و وحشي گريها سكوت نخواهند كرد. به جرأت ميتوان ادعا كرد كه در آغاز هزاره سوم كمتر جنايتي در اين سطح اتفاق افتاده و اگر هم بوده باز هم از كارنامه سياه رژيم صهيونيستي بوده است. به همين مناسبت رهبر معظم انقلاب در ديدار ديروز با بسيجيان با بيان اينكه رفتار كشورهاي عربي و اسلامي نيز در قبال حوادث غزه رفتار مناسبي نبود، تأكيد كردند: كشورهاي اسلامي و بخصوص دولتهاي عربي بايد در حركتي متحد، ضمن كمك به مردم مظلوم غزه براي برداشته شدن محاصره اين منطقه تلاش كنند.
ايشان همچنين جنايات و وحشي گريهاي رژيم صهيونيستي در حمله به مردم غزه، را نشان دهنده سبعيت حيرتآور سردمداران اين رژيم خواندند و با اشاره به وقاحت مضاعف و نفرت آور آمريكا، انگليس و فرانسه در حمايت از كشتار مردم غزه فرمودند: كشورهاي اسلامي بخصوص دولتهاي عربي، با اصلاح رفتار خود در اين مسئله، ضمن كمك به مردم مظلوم اما شجاع و سرافراز نوار غزه، براي شكستن محاصره اين منطقه تلاش كنند و امت اسلام نيز به تأسي از مقاومت پيروز مردم غزه بداند كه ايستادگي و استقامت، تنها راه نجات و غلبه بر دشمنان اسلام است. ايشان افزودند: سردمداران استكبار از جمله امريكا كه از فجايع صهيونيستهاي وحشي در غزه حمايت ميكنند چگونه با وقاحت مضاعف از حقوق بشر دم ميزنند و خود را در موضع محاكمه كننده ملتها و كشورهاي ديگر قرار ميدهند؟
رهبر انقلاب در اين ديدار با اشاره به رويدادهاي داخلي با تجليل از وحدت و همدلي ملت، به پاسخ مثبت سران سه قوه به دعوت ايشان براي همدلي اشاره كرده و افزودند: از پاسخ مثبت و با ارزش مسئولان قوا و تأكيد آنان بر وحدت در عين برخي اختلاف نظرها و سليقهها، تشكر ميكنم و لازم است اين حركت خوب با مراقبت در اظهارنظرها و اقدامات، استمرار يابد. ايشان در همين بحث به موضوع سؤال مجلس از رئيسجمهور پرداختند و خاطرنشان كردند: اين حركت قابل تحسين و تمجيد است، اما معتقدم اين حركت تا همين جا كافي است و ديگر ادامه نيابد.
اين هفته، يورش وحشيانه صهيونيستها به غزه مهمترين رويداد خارجي را تشكيل ميداد. نوار غزه طي چند روز گذشته شاهد دور تازهاي از حملات سنگين ارتش اسرائيل بود و صهيونيستهاي جنايتكار با انواع تسليحات مرگبار مردم بيدفاع اين منطقه را به خاك و خون كشيدند. براساس آخرين گزارشها، طي يك هفته تهاجم سبعانه صهيونيستها، تاكنون بيش از ۱۴۰ فلسطيني به شهادت رسيده و نزديك به يك هزار نفر مجروح شدهاند.
بيمارستانهاي غزه پر از مجروحان شده و داروهاي حياتي به اتمام رسيده است.
آتش بسي كه خبر آن منتشر شده بود و قرار بود از چهارشنبه به اجرا در آيد با ادامه جنايات رژيم صهيونيستي، به اجرا در نيامده، شكسته و نقض شد. درحالي كه نيمي از قربانيان را زنان و كودكان تشكيل ميدهند، رژيم صهيونيستي اين حملات را “دفاع از خود” خوانده است. در اين ميان، مجامع بينالمللي و محافل مدعي حقوق بشر نيز مثل موارد مشابه قبلي، سكوت خفقان آوري پيشه كرده و حتي از صدور بيانيه نيز در محكوميت اين جنايات ابا كردند.
شوراي امنيت سازمان ملل در حركت نمايشي، اقدام به تشكيل جلسه كرد ولي همچنانكه از قبل نيز پيشبيني ميشد بدون هيچ نتيجهاي اين نشست پايان يافت. از بان كي مون دبيركل سازمان ملل كه قانوناً مسئوليت دفاع از حقوق طرفهاي مورد تجاوز و ظلم قرار گرفته به عهده وي است، نه تنها هيچ اقدامي مشاهده نشد بلكه در اظهاراتي شرم آور گفت كه نگرانيهاي امنيتي رژيم صهيونيستي را درك ميكند!
متأسفانه كشورهاي اسلامي و سران عرب تاكنون نيز حركتي مؤثر و قابل ملاحظه انجام ندادهاند و اين برخوردهاي انفعالي و سكوت ننگ آور، صهيونيستها را در تداوم جناياتشان گستاختر و بيپرواتر كرده است. البته با توجه به ماهيت بسياري از حكام منطقه كه به قدرتهاي بزرگ وابسته هستند اينگونه برخوردهاي ذليلانه چندان هم دور از انتظار نبوده است ولي آنچه قابل انتظار بود اين بود كه دولتهايي كه پس از جريان بيداري اسلامي و تحولات اخير در منطقه روي كار آمده اند، در پاسخ به خواست ملت هايشان، حمايتهاي جديتر و قاطعتري از ملت مظلوم فلسطين به عمل آورند كه متأسفانه تاكنون اينگونه نبوده است.
رسالت
«موقعيتيابي مفهوم آزادي در پروژه بصيرت» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دكتر حامد حاجي حيدري است كه در آن ميخوانيد:
•”بصيرت”، عنواني است که آيت ا… سيد علي حسيني خامنهاي، رهبر جمهوري اسلامي ايران، بر پيکره نويني از دانش اسلامي دادهاند، و ميکوشند تا حول اين مفهوم، علوم انساني اسلامي را در مقياسي جهاني (و نه صرفاً ايراني يا شرقي) بازسازي کنند.
• من، سلسله نشستهاي راهبردي را در چهارچوب برداشت خود از مفهوم راهبردي “بصيرت” تفسير ميکنم.
• در واقع، تصور من اين است که اين سلسله نشستها، حاوي الگوبخشي و جهتدهيهاي مستقيم آيت ا… خامنهاي، براي شکلگيري پيکره جديد علوم انساني با عنوان کلي “بصيرت” است.
• در جريان اين نشستها، آنچه اهميت دارد، و معمولاً در انقلابهاي فکري
مد نظر است، بازتعريف مفاهيم اصولي است؛ و توجه اين نشستها، پس از مفاهيم “پيشرفت” و “عدالت” و “زن و خانواده”، به “آزادي” رسيده است.
برهان
• با اينکه “آزادي” و “عدالت”، دو مفهوم ويژهاي هستند که مرزهاي قومي فرهنگي را در نورديده، و به نوعي ارزش فراگير انساني بدل شدهاند، مضامين آنها همچنان آغشته به تصورات تاريخي و تعبير و تفسيرهاي خاص مرامي است. گر چه امتزاج اين دو مفهوم با تصورات تاريخي و تعبيرهاي فرهنگي گوناگون، منجر به زمينه مطالبه عميق فرهنگي اين دو آرمان نزد ملل و فرهنگهاي مختلف گرديد، اما، دشواريهايي را نيز بر سر راه گسترش اين ارزشها پديد آورد که از جمله اين دشواريها، مسائلي بودهاند که در جامعه ما نيز طي چند سال اخير پديد آمدهاند.
در واقع، اين دشواريها ريشه در آن داشت که “آزادي” و “عدالت”، نه در تلائم با يکديگر، بلکه در چالش با آرمانهاي ديگر بشري و حتي، در تضاد با خود تصور و تصوير شدند. اين نتيجه، حداقل با آنچه انسان به طور شهودي درمييابد در تناقض است. در واقع، اين هر دو، در کنار ارزشهاي ديگري چون “اخلاقيات”، “نظم”، “دين و خدا” و…، همواره در کنار هم، از جمله اموري بودهاند که بشر براي آنها ارزش قائل بوده است؛ و چگونه ممکن است بند و بسطهاي فرهنگي و نظري، اين آرمانهاي طبيعي و فطري را به سر حدي برساند که آنها متناقض به شمار روند؟
• ميخواهم در اين فرصت، از يک چشمانداز اصولگرايانه که تکيه اصلي خود را بر بنيادهاي معرفتي و اخلاقي دين استوار ميکند، توضيح دهم که مؤلفههاي نظري چنين تعارضي در گفتمان چند سال اخير ايران چگونه بوده است و به چه ترتيبي ميتوان اين تعارض را حل نمود. روشن است که فيصله دادن به اين تعرض مآلاً به معناي پايان دادن به مجادله تئوريک “چپ” و “راست” خواهد بود.
• بر خلاف تصوراتي که از تعارض مفهوم “دين” با مفهوم بسيطي که از “آزادي” متبادر ميشود وجود دارد، به لحاظ تاريخي، “آزادي” بيش از هر جاي ديگر، از متون و سنت ديني نشأت گرفته است. خصوصاً در مقايسه متون اديان توحيدي با متون علمي تا متون فلسفي و داستاني و تاريخي، ميتوان اذعان کرد که دو ارزش “آزادي” و “عدالت”، توأمان، سترگترين تأييدها و رهنمودها و تضمينهاي عملي را از متون اديان ابراهيمي دريافت کردهاند.
• پس، مفهوم و تلقي “آزادي”، همواره در اديان بيش از متون و منابع ديگر انعکاس داشته است. اساساً خاستگاه اين مفهوم را کم و بيش ميتوان در اديان جستجو کرد، نه در متون فلسفي علمي تاريخي. اديان توحيدي مانند آيين زرتشت، ابراهيم خليل، موسي کليم، عيسي (علي نبينا و آله و عليهم السلام) و همچنين، پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم)، چنان پشتوانههاي محکم هستيشناختي و انسانشناختي براي “آزادي” فراهم آوردهاند که کمتر نظير آن را ميتوان در متون ديگر ديد.
• به گمان من آنچه در آيينهاي توحيدي درباره وجود خداي واحد، مقابله با صورتهاي مختلف شرک، مخالفت با خضوع در برابر هر چيز و هر کسي غير از خداوند متعال، در کنار گام بزرگ ايجاد مباني اخلاق مستقل از “زر و زور و تزوير” مشاهده ميشود، مجموعه منسجمي از نظام نظري “آزادي” را ميسازد که قطعاً مهمترين درونمايه معنايي را براي مفهوم “آزادي” پديد آورده است.
• درک بشر از “آزادي” هرگز همچون امروز اينچنين شفاف و بديهي نبوده است و اين اديان بودهاند که اساساً به خلق چنين معنايي کمک کردهاند. در واقع، گاه، تئوريسينهاي فيلسوف “آزادي” و ليبراليسم، خود تلقي روشني از “آزادي” بديهي ما نداشتهاند. مثلاً، جان لاک که به نوعي، بنيانگذار ليبراليسم غربي است، بخشهاي مهمي از قانون اساسي ايالات متحده از کتاب “رساله” او اقتباس شده است، و حتي، رئيس جمهور سيد محمد خاتمي در سخنان خود راجع به “آزادي” از آراء و حتي، جملات او استفاده کرده است، خود، يک تاجر برده بوده است و رسالهاي در توجيه اخلاقي بردهداري و تجارت آن تدوين نموده است.
• اگر اين را در نظر بگيريم و در کنار آن، رفتار حضرت موسي (علي نبينا و آله و عليه السلام) را در قبال بنياسرائيل در نظر بگيريم، آنگاه، متوجه ميشويم که خاستگاه درکي که ما امروز از مفهوم “آزادي” داريم و آن را بديهي ميانگاريم کجاست.
• دستيابي به درک روشني از حق “آزادي”، بيشک مستلزم و مسبوق به طرح مبادي “هستيشناختي”، “معرفتشناختي”، “اخلاقشناختي” و “خداشناختي” است که در اديان توحيدي مطرح شده است. طرح اعتقاد به وجود شيطاني که اغواگر انسان در انتخاب ميان خير و شر است، انسانشناسي خاصي را در اديان توحيدي مطرح ساخت که ميتوانست پايه محکمي براي مفهوم “آزادي” و “اختيار انساني” فراهم آورد.
• تأکيد اديان بر عمل اخلاقي و فضيلتي که براي اين نوع عمل، نسبت به ديگر اعمال قائل هستند، خود، مؤيد ارزشي است که براي “آزادي” قائلند؛ زيرا، همين خصلت آزادانه و داوطلبانه بودن است که ماهيت عمل اخلاقي را تعيين ميکند.
• فرمان طلايي “آنچه به خود روا ميداني، در حق ديگران روا دار و آنچه براي خود روا نميداري براي ديگران نيز ناروا شمار”، که از اصول اخلاق تمام اديان توحيدي است، زمينه بسيار مساعدي براي به رسميت شناختن “آزادي” ديگران در وجدان انساني فراهم ميآورد.
• نهايتاً، اديان توحيدي، در روند شکلگيري خويش، مهمترين جريانات “آزادي”خواهانه را شکل داده و گستردهترين امواج را بر ضد قدرتهاي خشن زمان خويش به راه انداختهاند. نمونه آشکار اين موضوع براي ما ايرانيان، قيام حسين بن علي عليه السلام است که همواره مهمترين انگيزه مهم ايرانيان براي آزادمنشي و مقاومت را در طول تاريخ پس از اسلام ايران شکل داده است.
سياست روز
«توصيه بههنگام» عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم سياوش كاوياني است كه در آن ميخوانيد:
شرايطي که جمهوري اسلامي ايران از بدو پيروزي انقلاب اسلامي تاکنون داشته است همواره حساسيتهايي را در داخل وخارج ايجاد کرده است.
اين شرايط به واسطه موقعيت زماني و مکاني باعث شده است تا در برخي تصميمگيريها تغييراتي ايجاد شود.
تغييرات و تصميماتي هم که در اين مقاطع گرفته شده است همواره از تبعات بعدي آن جلوگيري کرده است و باعث شده تا فضايي که عليه جمهوري اسلامي ايران تدارک ديده شده، خنثي شود و از توطئههايي که برنامهريزي شد، جلوگيري کند.
جمهوري اسلامي ايران به خاطر انقلابي بودن و تاثيرات گستردهاي که در اين ۳۴ سال گذشته بر معادلات جهاني و منطقهاي داشته، همواره مورد توجه و طمع دشمناني بوده است که خواهان نابودي آن بوده و هستند و همين تغيير در تصميمات هر چند قانوني، در بزنگاههاي حساس سبب خالي شدن دست دشمن براي توطئه آفريني گرديده و اين ويژگي به واسطه وجود ولايت امر در راس امور کشور است.
چند ماهي را مجلس و دولت درگير طرح سوال از رئيسجمهور بودند. اين موضوع حتي به يکي از سوژههاي مناظره دو نماينده موافق و مخالف تبديل شده که هر کدام استدلال خود را داشتند.
شايد در ذهن خود بپرسيد چرا اکنون؟ چرا از همان ابتدا از اين اقدام جلوگيري نشد؟
در پاسخ به اين پرسشها بايد گفت، شرايطي که در نوشتههاي بالا به آن اشاره شد، همان وضعيتي است که اکنون وجود دارد و رهبري نظام با تشخيص موقعيت حساس کنوني، مخالفت خود را با اين اقدام عليرغم اين که ايشان طرح سوال از رئيسجمهور را تا اينجا کار مثبتي دانستند، وفق پيدا ميکند.
شرايط براي جمهوري اسلامي ايران به عنوان يک کشور مستقل و کشوري که براي زياده طلبان و زورگويان عالم، چالشهاي جدي ايجاد کرده است، آنها نيز مترصد آن هستند تا از هر لحظه غفلت کوچک دستاويزي براي اهداف خود مهيا سازند.
حضرت آيتالله خامنهاي در ديداري که روز گذشته بسيجيان کشور با ايشان داشتند، فرمودند که «اين همان چيزي است که دشمن ميخواهد».
دشمن در پي آن است تا از اختلافات کوچکي که در داخل به خاطر برخي مسائل ايجاد ميشود، سوء استفاده کرده و با بزرگنمايي اين اختلافات، در اذهان عمومي مردم نيز تاثير بگذارد.
اين اقدام با تاثيرات منفي که در جامعه ايجاد ميکند، باعث دلسردي مردم نسبت به مسئولين خواهد شد. هر چند مردم انقلابي ايران همواره براي نظام جمهوري اسلامي از هيچ فداکاري دريغ نخواهند کرد و به پاي انقلاب ايستادهاند، اما يک نکته را فراموش نخواهند کرد که مسئولين بايد در کنار هم درخدمت نظام و مردم باشند و اين اتفاقات باعث ميشود تا در اين مسير خلل ايجاد گردد.
رهبر معظم انقلاب در همين ديدار به اين نکته اشاره کردند که «مردم با بصيرتند و تشخيص ميدهند که ادامه اين کار، همان چيزي است که دشمن ميخواهد.»
اکنون هم نمايندگان مجلس که البته با اظهارنظرات خود و با بيانيهها و اطلاعيهها تبعيت خود را از رهبر معظم انقلاب اعلام کردند و هم دولت و رئيسجمهور، وظيفه دارند تا با آرامش کامل در فضاي سياسي کشور براي امور نظام تدبير کنند و به وظايف خود عمل نمايند.
اکنون هر دو طرف بايد مراقب مواضع و اظهارنظرات خود باشند تا خداي ناکرده ناخواسته در دام توطئههايي که دشمنان تدارک ديدهاند نيفتند، تا شرايط به آرامش بيشتري برسد. آرامش داخلي چه در ميان مسئولين و چه مردم باعث ميشود، بهانهاي براي دشمنان باقي نماند.
اکنون که تکليف اين موضوع از سوي رهبري نظام مشخص شد، نمايندگاني هم که مخالف طرح سوال از رئيسجمهور بودند، با سکوت خود، ميتوانند تبعيت خود را از توصيه رهبر فرزانه انقلاب که با دور انديشي کامل مطرح شده نشان دهند.
تهران امروز
«فلسطین کربلای امروز» عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم سید عبدالله حسینی كه در آن ميخوانيد:
در میان ما شیعیان باوري رایج شده است مبنی بر اینکه در قیامت نخستین پرسش از نماز است.
این باور، مبتنی بر روایات معتبری است. اما، ما هم این روایات را نادرست فهمیده ایم و هم نادرست بهکار میبریم.
این برداشت از روایات که نخستین پرسش در قیامت از نماز است، با نص صریح قرآن کریم در تناقض است و لذا نمیتواند درست باشد. بهنظر من که حداقل یک ربع قرن در عرصه فهم دین و تبلیغ آن در خارج و داخل کشور قلم و قدم زده ام، مهمترین آیه در قرآن کریم این آیه است:
اسراء آیه ۷۱
یوم ندعوا کل اناس بامامهم فمن اوتی کتابه بیمینه فاولئک یقرئون کتابهم ولا یظلمون فتیلا. روزی که تمام انسانها را فرابخوانیم که پشت سر امام شان صف بکشند. آنروز پرونده کسانی را که نامه اعمالشان را در دست راست شان قرار داده شده است میخوانند و برآنها ظلم نخواهد شد.
این آیه با صراحت کامل بیان میکند که نخستین پرسش در قیامت از نماز نیست بلکه از امامت و خط فکری است.
امامت مهمترین رکن اسلام است تا آنجا که بر اساس نص قرآن کریم در آیه ۶۷ سوره مائده و همچنین مفاد آیه مبارکه اکمال، اسلام با آن کامل شد و اگر ابلاغ آیه امامت نبود رسالت رسول اکرم ناقص بود.
قرآن در طول تاریخ تنها دو خط فکری را بهرسمیت میشناسد. یکی راه و روش حق و دیگری مسیر تاریک باطل که از آنها گاه با تعبیر رشد وغی وگاه با تعبیر یمین و یسار نام میبرد. در نزد خداوند بهغیر از این دو راه، راه میانه و سومی وجود ندارد.
سالار شهیدان کربلا و امام آزادگان جهان حضرت سید الشهدا(ع) نيز فرمود: در مبارزه با ظلم یا شما با ما هستید که هستید یا اگر با ما نیستید علیه مايید حتی اگر با دشمنان ما نباشید.
از آغاز تاریخ بشر این دو خط رشد و غی و حق و باطل بهصورت بسیار شفاف و روشنی همیشه در مقابل هم جنگیده اند.
هابیل و قابیل، ابراهیم و نمرود، موسی و فرعون، محمد و ابوجهل، علی و معاویه، حسین و یزید و خمینی و شاه نمایندگان و امامان کفر و ایمان بوده اند.
امروز نیز این دو خط همچنان امتداد دارد اما رو شنتر و بیپردهتر هرکدام پیروانی دارند و مبارزه آنان همچنان ادامه دارد.
آمریکا تجسم آشکار یزید، اسرائیل مجسمه آرمدار ابن سعد و نتانیاهو همان شمر است البته اتو کشیده و کراواتی. در منابع روایی مربوط با آخرالزمان بهصورت واضحی از امام مهدی (عج) به عنوان فاتح قدس با شعار یا لثارات الحسین نام برده شده است.
نگاهی اجمالی به این روایات نیز موید مطلب فوق است که امام مهدی علیه السلام انتقام امام حسین را از کسانی میگیرد که اگر در کربلا بودند در اردوی یزید شمشیر میزدند. شک نداشته باشیم که اگر واقعه جانسوز اما بسیار زیبای عاشورا ( به تعبیر حضرت زینب سلام الله علیها ) امروز اتفاق میافتاد، اسرائیل در مقابل آن حضرت در اردوی یزید خیمههای حسین را بمباران میکرد. آنسان که اگر امروز خدای نکرده جنگی میان عربستان سعودی و ایران اسلامی در بگیرد بدون هیچ شبههای اسرائیل به یاری عربستان خواهد شتافت همانگونه که در جنگ ۳۳ روزه حزب الله با اسرائیل و جنگ ۲۲ روزه اسرائیل با حماس و اینک نیز در این یورش ناجوانمردانه چند روز اخیر، عربستان با اسرائیل بوده و حتی شیوخ خرفت وهابی آن، هرگونه کمک به حزب الله را حرام و محاربه با خدا اعلام کردند. بنابراین نخستین پرسش در قیامت از کسانیکه در عصر حاضر زندگی میکنند این خواهد بود که در زمان تقابل آشکار حق و باطل در فلسطین اشغالی ومواجهه بین المللی اسلام و کفر در کدام اردو شمشیر میزدید و پشت سر کدام امام حرکت میکردید.
ممکن است میلیونها قرآن چاپ کنید و هزاران مسجد بسازید و به عمارت مسجد الحرام بپردازید اما جزوی از اردوی بی شمار کفر به حساب آيید. ممکن است کسی حتی در عزاداریهای حضرت ابا عبدالله علیه السلام شرکت کند و بر مظلومیت او اشک بریزد اما همزمان در مواجهه حق وباطل در اسرائیل بی طرف بماند و نا خود آگاه در در کنار یزید زمانش قرار گیرد. شناخت اردوی حق و باطل مهمترین وظیفه انسان معاصر است زیرا همچنان حسین و یزید در برابر هم صفآرایی کردهاند. براساس نص قرآن در همان آیه ای که بدوا مذکور آمد، تنها پرونده پیروان حق بررسی خواهد شد زیرا پیروان باطل را نیازی به بررسی پروندههایشان نیست. آنگاه است که نخستین سوال از پیروان حق از نماز است که نخستین امر از فروع دین است. در ادامه همین آیه خداوند به واقعیت دیگری نیز اشاره میکند وآن اینکه :
حمايت
«اثبات ولایتمداری مجلس» عنوان سرمقاله روزنامه حمايت به قلم الیاس طاهری است كه در آن ميخوانيد:
روز گذشته مقام معظم رهبری در فرمایشهای خود از نمایندگان مجلس خواستند طرح سؤال از رییسجمهوری را از دستور کار خود خارج کنند و این موضوع را ادامه ندهند؛ نمایندگان مجلس نیز از آنجا که تابع ولی فقیهاند، با تبعیت از حکم حکومتی مقام معظم رهبری انصراف خود را از طرح سؤال از رییسجمهوری اعلام کردند. امضاکنندگان طرح سؤال با همان شجاعت و صلابتی که طرح سؤال را پیگیری کردند اعلام کردند که تابع محض ولی فقیهاند و حکم ایشان را بدون چون و چرا، سمعا و طاعتا، میپذیرند و به آن عمل میکنند.
ممکن است عدهای ادعا کنند که نظر ولی فقیه از ابتدا همین بوده و با طرح سؤال مخالف بودند، اما با رجوع به فرمایشهای دیروز مقام معظم رهبری میتوان فهمید که این برداشت و ادعا اشتباه است؛ حضرت آیتالله العظمی خامنهای دیروز در تشریح ابعاد مثبت سؤال مجلس از رییسجمهوری عنوان کردند که سؤال از رییسجمهوری و سایر مسئولان اجرایی نشاندهنده احساس مسئولیت نمایندگان ملت در قبال مشکلات کشور است. ایشان همچنین اقدام قوه مقننه در عمل به وظیفه را امتحان خوبی برای مجلس دانستند اما از مجلس خواستند که این حرکت متوقف شود و ادامه پیدا نکند که نمایندگان هم بدون درنگ با پس گرفتن امضای خود در عمل ولایتمداری خود را به اثبات رسانند.
بنابراین نباید امضاکنندگان را متهم کرد که برداشت صحیحی از فرمایشهای رهبری نداشتند و زمانشناس نیستند. طرح سؤال از رییسجمهوری زمانی مطرح شد که مسئولان پولی و بانکی کشور از پاسخ به مجلس طفره رفتند و به نوعی اعلام کردند که کارهای نیستند و دستورهای رییسجمهوری را اجرا میکنند؛ از اینرو نمایندگان تصمیم گرفتند از رییس دولت دعوت کنند تا برای پاسخگویی به سؤالات به مجلس بیاید.
سؤالهایی که نمایندگان مطرح کردند همان سؤالهایی بود که هر روز در کوچه و بازار از مردم میشنیدند و در واقع مطالبه مردم بود به همین دلیل این طرح به شدت پیگیری شد و امضاکنندگان با وجود فشار زیاد حاضر به انصراف نشدند.
نمایندگان مجلس سؤال از رییسجمهوری را در راستای عمل به وظیفه نظارتی خود میدانستند، اما زمانی که رهبر معظم انقلاب اعلام کردند این کار دیگر ادامه پیدا نکند نمایندگان بار دیگر در راستای عمل به وظایف خود از حکم حکومتی مقام معظم رهبری تبعیت کردند و انصراف دادند.
آفرينش
«بررسي روزنههاي همكاري در بروكسل» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن ميخوانيد:
پس ازآنكه كشورهاي ۱+۵ درحاشيه نشست سازمان ملل جلسهاي را درجهت بررسي ادامه مذاكرات با ايران برگزار كردند، اين باردر بروکسل گردهم آمدند تا پرونده هستهاي جمهوري اسلامي را بررسي كنند واحتمالاً نقشه راهي را براي مذاكرات آتي درنظر بگيرند. سلسله مذاكرات هستهاي ايران و كشورهاي ۱+۵ تاكنون بدون آنكه نتيجه ملموسي درپي داشته باشد در تابستان گذشته متوقف شد.
آمريكا و متحدان اروپاييش خواستار توقف فعاليتهاي غني سازي ايران درمقابل تعديل تحريمها هستند و درمقابل تهران خواستار به رسميت شناختن حق غني سازي براي خود و برداشته شدن تحريمهاي اقتصادي است.
غربيها پس از بي نتيجه ماندن مذاكرات، تصميم گرفتند با افزايش تحريمهاي اقتصادي شديد حلقه فشاررا تنگ تر كنند تا ايران را مجاب به دست كشيدن از فعاليتهاي غني سازي نمايند. درهمين راستا گزارش اخير آژانس در مورد فعاليتهاي هستهاي ايران، مبني بر اين بود كه “فعاليتهاي غني سازي ايران ظرف سه ماه گذشته دوبرابر شده و نكته مهم اينكه آمانو اعلام كرده كه تاكنون تحريمهاي اقتصادي تاثيري بر فعاليتهاي هستهاي اين كشور نداشته است. ”
اين گزارش از دو جنبه گمانه زنيهايي را درمورد نشست بروكسل مطرح ميسازد. با توجه به گزارش آژانس درمورد افزايش ظرفيت توان ايران در غني سازي اين احتمال را ميدهد كه غرب در مورد پيشنهادهاي خود به ايران براي رسيدن به توافقات جديد، بازنگريهايي داشته باشد. از يك سو اين احتمال ميرود كه بسته پيشنهادي غرب براي تهران در برگيرنده امتيازاتي باشد كه تهران تشويق به همكاري نمايد و از سوي ديگر احتمال دارد انگيزه ۱+۵ براي افزايش فشارها بر ايران درجهت دست كشيدن از فعاليتهاي غني سازي افزايش يابد. تاپيش از اين غرب با توجه به افزايش سطح تنشها ميان تهران و تل آويو، و استفاده از گزينه نظامي عليه تاسيسات هستهاي ايران بيم داشت، اما پس انتخاب مجدد اوباما در آمريكا و عدم تمايل وي براي همراهي اسرائيل در بكارگيري گزينه نظامي، از فراغ بال بيشتري براي تصميم گيري درمورد پرونده هستهاي ايران برخوردار شده است.
اين فرصت مجدداً به غرب قدرت انتخاب داده است تا بتواند از ابزارهاي نرم و فشارهاي سخت استفاده نمايد. اما باوجود تمامي ترديدهايي که در مورد توافق با تهران وجود دارد، قطعاً نشست بروكسل درجهت بازبيني استراتژي غرب پس از سه دور مذاکره بي نتيجه با ايران حاوي تصميمات تعيين كنندهاي خواهد بود. براساس گفتههاي برخي ديپلماتهاي غربي، يکي از گزينههايي که ۱+۵ در حال بررسي آن است درخواست مصالحه بيشتر از سوي ايران در مقابل پيشنهاد تعديل تحريم هاست.
نكته ديگر اينكه با توجه به ايجاد فضاي بيشتر در واشينگتن و تمركز نگاهها به عملكرد دولت جديد اوباما در حل و فصل مسئله هستهاي ايران، اين احتمال ميرود در نشست بروكسل پيشنهادها و گامهاي قابل توجهي براي مذاكرات آتي با ايران درنظر گرفته شود. هرچند ممكن است اين پيشنهادات دربردارنده افزايش تحريمها و فشارهاي سياسي و اقتصادي برايران باشد كه دور از تصور نيست. اما به نظر ميرسد مذاكرات آتي نتيجهاي قابل لمس را براي طرفين به همراه داشته باشد، چون طولاني شدن اين مذاكرات و بي نتيجه بودن آن، موجب سرريز شدن كاسه صبر افكارعمومي و فضاي بين المللي گرديده است.
اميدواريم غرب نگاهي منطقي در مذاكرات آتي در پيش گيرد و ماهم بتوانيم ضمن بهره مندي از حقوق مسلم خود گامهايي را درجهت افزايش اعتماد و شفاف سازي افكار عمومي جهانيان برداريم و خود را از زير بار فشارهاي سنگين سياسي واقتصادي غرب خارج سازيم.
ابتكار
«مصر ميسازد، غزه ميسوزد» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم محمد ايراني است كه در آن ميخوانيد:
دليل حمله رژيم صهيونيستي به نوار غزه چيست؟ در شرايطي که مدتهاست جبهه مقاومت فلسطين خاموش است، جنبش حماس نفوذ در حوزههاي دولتي کشورهاي عربي متحول شده را پي ميگيرد و در شرايطي که اعتراضات مردم منطقه قبل از اين که متوجه اشغال و اشغال گري صهيونيستها باشد، حاکمان ديکتاتور و مستبد را نشانه گرفته است؛ چرا رژيم اشغال گر اسرائيل اين زمان را براي عمليات عليه فلسيطنيهاي نوار غزه انتخاب کرده است؟ آيا انها درک نميکردند که با بمباران و کشتار مردم بي دفاع غزه، خشم مردم منطقه از استبداد ستيزي، متوجه اشغال گري اين رژيم خواهد شد؟ چه عواملي موجب اين تصميم غير قابل انتظار آنها شد؟
اينها مجموعه پرسشهايي است که ذهن بسياري را به خود مشغول کرده است و البته تحليل و تفسيرهاي مختلفي در مورد اين تصميم صهيونيستها منتشر گرديده است. شخصا معتقدم بسيار بعيد است سردمداران اسرائيلي تبعات منفي ناشي از بالا گرفتن درگيري نظامي با مقاومت فلسطين را مد نظر نداشته باشند. مدت هاست توصيه مراکز مطالعاتي و استراتژيک غرب و اسرائيل به دولت اشغالگر بر اين اساس بوده که بگذارند اعراب به خودشان مشغول باشند؛ نبايد آنها تحريک شوند و نبايد نوک پيکان اعتراضات داخلي، متوجه سران اسرائيل در استمرار شهرک سازي، يهودي سازي تدريجي بيت المقدس و موضوع اشغال شود. به نظر ميرسد سه عامل ميتواند در تصميم صهيونيستها ذي مدخل باشد:
۱٫ تقريبا ترديدي نيست زمان انجام اين عمليات در اين برهه خاص، حتما براي استفاده داخلي ليکود و تندروها و به منظور افزايش آراي خود انتخابات زودرس ژانويه آينده است.
۲٫ ترور رهبران نظامي مقاومت در هر شرايطي براي رهبران اسرائيل يک اولويت است. لذا هيچ خط قرمزي براي انجام اين تصميم وجود ندارد. احمد الجعبري، فرمانده گردانهاي عزالدين قسام مدت هاست که در ليست ترور صهيونيستها قرار داشته است؛لذا ماههاست که در مخفيگاه زندگي ميکرده است.
دلايلي سياسي وجود دارد که اين اتفاق، مهم تر از اقدامات نظامي انجام شده است و نبايد به سادگي از آن گذشت. اسرائيليها قاعدتا بايد اهداف طولاني مدت تري را در نظر داشته باشند. احتمالا آنها معقتدند موضوع درگيري اخير با فلسطينيها متوقف و اين پرونده مقطعي مجددا از اولويت اعتراضات و خشم مردم منطقه خارج خواهد شد و پرونده بحران سوريه، با همه فروعات آن، از جمله نزاع مذهبي و طائفي، باز در راس موضوعات مبتلابه منطقه و مردم آن قرار خواهد گرفت. به نظر ميرسد که هدف آنها از اين اقدام تلاش آنها براي تکميل سياسي کردن حماس و تعطيلي مقاومت است.
چرا به اين جمع بندي ميرسيم؟ بايد نگاهي به کل تحولات در منطقه بيندازيم. امروز برگه قدرتمند حماس در معادلات منطقه، قدرت يافتن جريان اخوان المسلمين (همسو با نگاه عقيدتي حماس) در مصر آقاي مرسي، تونس شيخ راشد الغنوشي و ترکيه اردوغان است.
به اين طرف معادله قطر شيخ حمد و نقش يابي آنان در کل تحولات منطقه را نيز بايد افزود. بنابراين، در اثر تحولات سالهاي اخير ظرفيتهاي سياسي حماس در منطقه افزايش يافته است. برداشت سران اسرائيل و صحنه خواني آنان از تحولات داخلي حماس اين است که اين جنبش از کنار ايران و سوريه جدا شده و تقريبا در آغوش مصر و قطر قرار گرفته است. برداشت صهيونيستها از وضعيت کنوني منطقه اين است که مصر و به طور کلي اخوان المسليمن در حال حاضر برنامهاي براي مقابله با اين رژيم ندارد.
اين موضوع را از خلال اعزام سفير جديد مصر به تل آويو، ارسال پيام گرم مرسي، عدم ورود مرسي به بحث معاهده کمپ ديويد و حتي تعديل برخي از بندهاي آن و ممانعت از فعال شدن جغرافياي سينا در بحث عمليات ضد صهيونيستي درک کرده اند. علاوه بر موارد اشاره شده، بار ديگر اسرائيل با اقدامات بسيار گسترده خود عليه نوار غزه (که قبلا جزئي از مصر بوده است) واکنش مصريها را به آزمون گذاشته است.
ارزيابي آنها از اظهارات نسبتا ملايم و سياسي مقامات مصري احتمالا همان است که مصر برنامهاي براي مقابله جدي ندارد. قطر نيز به اين روند کمک ميکند؛ پس سفر امير قطر به غزه و کمکهاي شايان او را به دولت حماس (که به اعتقاد بسياري با هدف جدا کردن حماس از جريان مقاومت و از کنار ايران انجام شده بود) بايد در ضمن همين سناريو دانست.
بر اين اساس هدف از اقدامات اخير صهيونيستها بايد در يک روند طولاني مدت ديده شود و آن تلاش براي سياسي شدن کامل حماس و تعطيلي شاخه نظامي آن است. ترور رهبران جهادي حماس و تخريب زيربناهاي مقاومتي آن تا تسليم کامل رهبران سياسي ادامه مييابد.
صهيونيستها اين تجربه را قبلا براي تسليم فتح و سازمان آزادي بخش فلسطين در اواخر دهه ۸۰ ميلادي به کار گرفته اند.
براي اين که اين امر اتفاق نيفتد، لازمه آن تقويت و غلبه داخل جريان مقاومتي داخل حماس و غزه بر وجه سياسي آن است؛ لازمه آن ايستادگي و تحرک جدي و غير محافظه کارانه از سوي جريان اخوان و مصر جديد است. آگاهي فلسطينيها و مردم مصر از اين سناريو است که در نهايت ميتواند تلاش رهبران اسرائيل را عقيم کند. در غير اين صورت آينده تحولات فلسطيني مبهم و نتايج خوبي را در بر نخواهد داشت.
آرمان
«چرا بخشی از مردم ایران شب انتخاباتی هستند؟» عنوان يادداشت روز روزنامه آرمان به قلم دکتر محمود سریع القلم است كه در آن ميخوانيد:
«مردم ایران پیشبینی نشدنی هستند»، «نظر مردم در شب انتخابات با دیدن گریه یک کاندیدا تغییر میکند»، «یک کاندیدا با وارد کردن چند اتهام در یک مناظره به رقیب، دل مردم را به دست آورد» ؛ این جملات همگی جملاتی هستند که مابهازای عملیاتی در جامعه ایران پیدا کردهاند.
یعنی نظر مردم درباره یک کاندیدا یا در یک انتخابات با یک جمله عاطفی، یک اتهام زدن به رقیب و… به کلی عوض شده است؛ اما بهراستی این برتری است برای جامعه ایرانی؟یکی از کلیدیترین کانونهای بحث فرهنگ سیاسی ایران که صورت انباشته تاریخی داردـ ضعیف بودن فرد است. در واقع ضعیف ماندن شهروند و رشد و تداوم پوپولیسم دو روی یک سکهاند. اینکه هر فرد به هر جهتی ممکن است کشیده شود، به دلیل ضعیف بودن اوست.
نداشتن قدرت تشخیص، مطالعه محدود، وابستگیهای معاش و نبود تشکلهایی که تحلیل فکری ارائه دهند، ازجمله دلایلی است که فرد را به هر سویی هدایت میکند. وقتی چنین فرد ضعیفی به بزنگاه تصمیمگیری میرسد، بنا به اصول، نمیتوان از وی انتظار تصمیمگیری داشت.
چنین فردی، درچنین موقعی راهنمای راست میزند، اما به چپ گردش میکند و برعکس، چون شاید در دقیقه نود، فردی احساسات وی را در دست بگیرد، به نوعی او را وابسته به خود کرده و… ذهنش را برای خود کند. این ویژگی اتفاقا در میان سیاستمداران ایرانی هم امر رایجی است؛ چه بسا سیاستمدارانی که شعارهای لیبرالی سر میدهند، ولی در یک آن بسیار تمرکزگرا میشوند.
در واقع اگر فرد در جامعه قدرتمند باشد، نه تنها برای خود ارزش قائل است و هر دم به سمتی نمیرود، بلکه در کنار آن هم میتواند برای پیشرفت کشور از راه ارتباطات معقول با انسانهای دیگر هم اهتمام ورزد. هدف ازاهتمام درسطح جامعه، کار برای وزیر و وکیل و… نباشد، بلکه فرد برای یک کلیت و منطق نظام اجتماعی و اقتصادی فعالیت کند و برای خوشایند فلان وزیر و وکیل فعالیت نکند.
مثلا در ناخودآگاه یک فرد آلمانی، مصالح آلمان به مراتب مهمتر از مصالح یک وزیر یا یک وکیل است؛ بنابراین، در چنین ساختاری، تملق را برنمیتابند و تلقی شهروندان از هم کارکردگرایانه است و اصولا نیازی به چاپلوسی و ستودن نیست. چون فرد آنقدر قدرتمند شده است که برای کلیت نظام اجتماعی و منافع کشور را بر منفعت مقامات ترجیح دهد.
دنياي اقتصاد
«صادرات، بايدها و نبايدها» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم محمود اسلاميان است كه در آن ميخوانيد:
صادرات به معني توليد و ايجاد اشتغال در داخل كشور و حضور در بازارهاي جهاني علاوهبر تامين ارز و افزايش قدرت اقتصادي باعث عزت يك كشور است.
در مقابل واردات به مفهوم ايجاد توليد و اشتغال در يك كشور ديگر است. البته اين به معني مطلق خوب بودن يا بد بودن موضوع نيست. اصولا سياه و سفيد نگاه كردن به هيچ مقولهاي صحيح نيست. آنچه مهم است تراز بازرگاني يك كشور است. با روند رو به رشد صنايع ميهن اسلامي طي ده سال گذشته به تدريج صادرات رونق يافت.
با حمايت و مشوقهاي صادراتي و نيازهاي منطقه طي سال گذشته صادرات كشور به اعداد و ارقام بسيار خوبي رسيد. اين امر با حمايت مسوولان و تلاش هزاران كارآفرين كشور ميسر شد. ديدن يك كالاي صادراتي در كشوري ديگر واقعا باعث افتخار و غرور ميشود. شرايط خاص كشور، مسوولان محترم را در شرايطي قرار داده كه با بخشنامهاي ۵۰ قلم كالا كه زيرمجموعههايي نيز دارد از صادرات منع كردند. در اين باب نكات زير قابلتامل است:
۱- طبق موادي از قانون برنامه چهارم و پنجم منع صادرات كالاهاي مجاز در كشور ممنوع است. اين امر به خاطر جلوگيري از تصميمات لحظهاي و سليقهاي مصوب شده است. البته ممكن است به خاطر شرايط خاص كشور و تزريق دلار ۱۲۲۶ توماني كه به بخشهايي لحاظ شده است، اما تشكلهاي بخش خصوصي از ابتداي نوسانات ارزي به صراحت با چند نرخي بودن ارز به دليل تبعات گسترده آن مخالف بودهاند، زيرا يك امر اشتباه تبعات وسيعي دارد كه براي حل هر كدام از آنها بايد تصميمات متضادي اتخاذ شود كه فضاي اقتصاد را ناآرام ميسازد.
۲- بهتر بود براي رعايت قانون از ابزار تعرفه كه در اختيار دولت است استفاده ميشد. اين امكان وجود دارد كه تعرفههايي براي اين دسته از كالاها وضع كرد تا صادرات آن محدود شود.
۳- در بخشنامه صرفا به اقلام كل اشاره شده است، در حالي كه هر كدام از كالاهاي ذكرشده در رديفهاي متنوعي تقسيم ميشوند. اين امر باعث سردرگمي گمركات كشور شده است. براي مثال بعضا از صادرات محصولات غذايي به صرف بستهبندي فلزي جلوگيري شده است.
۴- اصولا هر چه فضای اقتصادی یک کشور قابل پیشبینی باشد سرمایهگذاری توسعه مییابد. از آنجايي كه روند یک کالای صادراتی ممکن است یك تا سه ماه به طول انجامد، صادرکننده بر مبناي درخواست یک مشتری براساس قوانین موجود محاسبه و اقدام مینماید. عدم پيشآگهي و اعلام لحظهاي باعث ضرر و خسارت سنگين به صادركنندگان ميشود. توقف صدها کامیون در مرزهای کشور و بلاتکلیفی ناشی از چنین اقداماتي شتابزده است. در اینکه دولت میتواند بر مبناي مصالح کشور تصمیمگیری نماید تردیدي وجود ندارد. بنابراين اینکه این تصمیمات با اطلاع قبلی و جلوگیری از خساراتی از این دست شود یک درخواست منطقی و عقلایی است که بايد به آن توجه شود.
خداوند متعال توسعه رزق مردم را در نعمت آرامش و امنیت بیان فرمودهاند. رعایت این اصل الهی یک واجب عقلانی است. نکته آخر اینکه، کارآفرینان کشور که زندگی و آبروی خویش را صرف عزت و سربلندی میهن اسلامی نمودهاند بهترین مشاوران دولتمردان برای اتخاذ تصمیماتی هستند که نیازمند تعالی و همدلی است.
به میزانی که اینگونه نظرات مبتنی بر کار کارشناسی و توام با عقلانیت باشد ضمن حفظ مصالح کشور در اجرا قرین با موفقيت خواهد گردید. در شرایط خاص تحریمها باید صادرات کالاهایی که مازاد نیاز کشور است تشویق شود، زیرا این اقدامی دقیقا ضد تحریمی است. در موارد خاص ضمن مطالعه دقیق و کارشناسی و بررسی هزینه – فایده در هر مورد میتوان با استفاده از مکانیزم تعرفه اقدام كرد. در باب واردات نیز این امر صادق است. اصولا بیان ممنوعیت در اقتصاد بازتاب مناسبی در بازار ندارد.
ای کاش این نگرش حداقل یک سال پیش مورد توجه قرار میگرفت، اما اینکه چه در باب واردات و چه صادرات میتوان با تدبیر و استفاده از مکانیزم تعرفه و قیمت ارز از واژه ممنوعیت سود نبرد بسیار بجا است. اصولا شوک بحرانزا است. گاهی اینگونه شوکها از بیرون حاکم میشود، چارهای نیست. بنابراين در مواردی که میتوان با تدبیر و عقلانیت و مشاوره به نتیجه رسید استفاده از تصمیمات لحظهای و شوکآور به زیان مردم بوده و غیرمنطقی است.
2- از ارسال دیدگاههای تکراری و حاوی توهین به حزب یا گروه خاصی پرهیز گردد.