مشاهده مطلب

      ۰۶ آذر ۱۳۹۱      ۰             967      اخبار ایران و جهان   Print This Post Print This Post

جام جم
«همه چيز فداي مكتب، حتي حسين(ع)!» عنوان يادداشت روز روزنامه جام جم به قلم مهدي فضائلي است كه در آن مي‌خوانيد:
اگر هر روز عاشوراست و همه زمين‌ها كربلا، بايد بفهميم در پس اين همه شور و شوق و نشاط عاشورايي و اين همه اشك و آه و سوز در سوگ سالار شهيدان و ياران بي‌همتاي او كه خوشبختانه در هر كوي و برزن نشانه‌هاي آن آشكار است، وظيفه امروز ما چيست.

درس‌ها، پيام‌ها و عبرت‌هاي عاشورا متنوع است و زياد و سطوح مختلفي دارد. از جمله درس‌هاي قيام عاشورا شناخت جريان حق و باطل است؛ دو جرياني كه در هميشه تاريخ بوده است و تا قيام قيامت نيز ادامه خواهد داشت. جريان باطل در ازاي سيم و زر و با وعده امارت به ميدان مي‌آيد و جريان حق براي اداي تكليف، از سيم و زر و امارت در راه هدف مي‌گذرد.

راهبري جريان باطل در دست فاسقان حرام‌خوار و امامت جريان حق به دست صالحان است كه علم، تقوا، پاسداري از دين و مخالفت با هواهاي نفساني از ويژگي‌هاي آنان است.

از ديگر درس‌هاي عاشورايي، نهايت ايثار و فداكاري براي زنده ماندن مكتب و پايدار ماندن اسلام ناب است. عاشورا به ما ارزش دين و اهميت مكتب اسلام را فهماند كه اگر دين در خطر باشد، چون حسيني با چنان ياران و اهل بيتي بايد فدا شوند تا دين و مكتب باقي بماند و هيچ چيزي همسنگ و همتراز و باارزش‌تر از اسلام ناب نيست؛ حتي حسين (ع)‌!

نبرد و مقابله حق با باطل نبردي است همواره از نظر ظاهري نامتقارن؛ پس نهراسيدن از قلت ياران و انبوهي دشمن و دربند شكست و پيروزي ظاهري نبودن از ديگر آموزه‌هاي نهضت عاشوراست؛ نهضتي كه با گذشت بيش از ۱۳۷۰ سال از آن، همچنان نوراني و هدايتگر است و سواران بر كشتي حسين بن علي(ع) را به ساحل نجات مي‌رساند.

خراسان
«بازگشت به ديکتاتوري يا نجات انقلاب» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم عليرضا رضاخواه است كه در آن مي‌خوانيد:
محمد مرسي، رئيس جمهور مصر شامگاه پنج شنبه بخشنامه قانون اساسي جديدي صادر کرد که به موجب آن تمام دستوراتي که او تا زمان تصويب قانون اساسي جديد در مصر صادر مي‌کند لازم الاجراست و حتي قوه قضاييه مصر نيز قادر به نقض آن‌ها نيست. تکرار محاکمه سران نظام در زمان حکومت حسني مبارک، ديکتاتور مخلوع مصر و برکناري دادستان کل اين کشور از جمله موارد اشاره شده در اين حکم تازه است. ساعاتي از صدور اين بخشنامه نگذشته بود که واکنش‌ها به آن آغاز شد؛ بخشي از مردم از آن استقبال و بخشي ديگر به شدت به آن اعتراض کردند.

مخالفان دولت که بيشتر ليبرال ها، گروه‌هاي چپ گرا و بازماندگان رژيم سابق هستند، اين اقدام را “جنايت کارانه “و به معني” بازگشت ديکتاتوري به مصر “دانسته و مرسي را “فرعون جديد” ناميدند. در مقابل ائتلاف اسلام گرايان حامي دولت تصميم‌هاي جديد مرسي را «موضعي انقلابي» و با هدف «جامه عمل پوشاندن به خواسته‌هاي مصري‌ها و کمک به مصون سازي مصر از بقاياي نظام حسني مبارک» توصيف کرده‌اند.

در توضيح چرايي اتخاذ چنين تصميمي توسط محمد مرسي اولين رئيس جمهور منتخب مصر که توانسته است با راي مستقيم مردم سکان دولت انقلابي اين کشور را به دست گيرد، بايد گفت برخلاف آن چه در مسير انقلاب‌هاي اجتماعي رخ مي‌دهد، انقلاب ۲۵ ژانويه مصر به خاطر ماهيت پيچيده آن نتوانست به يک فروپاشي کامل در نهادهاي سياسي، قضايي، نظامي و امنيتي مصر دست يابد. آن چه ما به دنبال خيزش مردمي در سال ۲۰۱۱ شاهد بوديم يک انتقال قدرت آن هم در راس هرم قوه مجريه بود. هرچند مبارک به عنوان رئيس دولت تمامي اختيارات حاکميتي را در اين کشور از آن خود کرده بود با اين حال نمي‌توان از اين واقعيت چشم پوشيد که کنار رفتن مبارک هيچ تغييري را در نظام قضايي، نظامي و امنيتي اين کشور به دنبال نداشت.

برگزاري انتخابات پارلماني و رياست جمهوري نيز نتوانست از قدرت اين ۳ نهاد برجاي مانده از رژيم سابق بکاهد. انحلال مجلس سفلي و مقابله با روند تصويب قانون اساسي و تلاش براي هدايت کشور در چارچوب قوانين مربوط به دوران مبارک از جمله اهداف اصلي اين ۳ نهاد است. سنگ اندازي در راه اصلاحات دولتي به بهانه مغايرت قانوني با قوانين برجاي مانده از دوران مبارک توسط نهاد قضايي، حضور مستمر سايه تهديد يک کودتاي نظامي توسط نهاد ارتش و رصد فعاليت‌هاي دولت انقلابي توسط نهاد امنيتي براي هم پيمانان خارجي حسني مبارک نمونه‌اي از اين اقدامات است.

دولت اخوان المسلمين در مصر با درک شرايط موجود تصميم به اتخاذ رويه‌اي محافظه کارانه در عرصه سياسي گرفت. با اين حال ظاهرا براي اجراي اصلاحات گام به گام و آرام، برنامه ريزي لازم صورت گرفته بود. حکم اخير محمد مرسي در چارچوب چنين رويه‌اي قابل تفسير است. مقابله با ساختارهاي رژيم سابق نياز به زمان و اولويت بندي مناسب داشت. نهاد رياست جمهوري مصر در زماني تصميم به صدور چنين حکمي گرفت که محمد مرسي به واسطه تلاش براي ايجاد آتش بس در غزه از يک حمايت خوب مردمي در داخل و خارج اين کشور برخوردار بود و از سوي ديگر حوادث چند ماه گذشته در ارتش مصر از جمله مرگ عمر سليمان رئيس دستگاه امنيت، برکناري محمد حسين الطنطاوي وزير دفاع، برکناري سامي عنان رئيس ستاد ارتش و ملغي کردن حکم شوراي نظامي حاکم بر مصر که مشروعيت دستورات رئيس جمهوري را منوط به تاييد اين شورا مي‌کرد، توانسته بود سايه تهديد نظامي را از سر دولت کم کند.

نگاهي به بخشنامه ۵ ماده‌اي محمد مرسي نشان مي‌دهد برخلاف آن چه رقباي سياسي وي مدعي مي‌شوند اتخاذ چنين تصميمي بيش از آن که به معني بازگشت به دوران مبارک باشد تکميل فرآيند انقلاب است. در ماده اول بخشنامه، رئيس جمهور اين کشور خواستار اعاده تحقيق و محاکمه «عاملان مرگ و آسيب رساندن به تظاهرکنندگان در زمان انقلاب مصر و تمام جرايم صورت گرفته عليه انقلاب» شده است. بر پايه ماده دوم بخشنامه، «تمام دستوراتي که رئيس جمهور از زمان به قدرت رسيدن تا زمان پايان اعتبار قانون اساسي فعلي و انتخاب پارلمان جديد» صادر مي‌کند نهايي، لازم الاجرا و غير قابل نقض از سوي هر نهادي خواهد بود. در اين ماده يادآوري شده است که نمي‌توان در برابر دستورات رئيس جمهور فعلي مانع تراشي کرد و همچنين تمام دادخواست‌هايي که براي الغاي دستورهاي رئيس جمهور صادر شده باطل است. ماده سوم بخشنامه درباره سمت دادستان کل کشور است. برپايه اين ماده، دادستان هر ۴ سال يک بار توسط رئيس جمهور از ميان اعضاي دستگاه قضايي انتخاب مي‌شود. طبق اين ماده داشتن حداقل ۴۰ سال شرط کلي براي مقام دادستاني است. همچنين تصريح شده که اين ماده فورا درباره دادستان کنوني نيز لازم الاجراست.

۳ ماده اوليه بخش نامه مذکور نشان مي‌دهد اهمال دستگاه قضايي مصر در برخورد با عوامل کشتار مردم در جريان انقلاب و مفسدان اقتصادي اين کشور باعث شده رئيس جمهور که براي برخورد با عناصر رژيم سابق تعهدي شرعي و اخلاقي نسبت به مردم احساس مي‌کند ؛ به عنوان تنها منتخب مردم در نظام سياسي پس از مبارک وزن سياسي خود را در مقابل «فلول» يا همان بازماندگان ديکتاتوري تقويت کند.

ماده چهارم بخشنامه محمد مرسي به هيئت تدوين قانون اساسي مربوط است که در آن مهلت تدوين قانون اساسي با ۲ ماه تمديد از ۶ به ۸ ماه از زمان تاسيس هيئت رسيده است. در ماده پنجم بخشنامه آمده است: «هيچ مقام قضايي اجازه منحل کردن پارلمان يا هيئت تدوين قانون اساسي را ندارد.»

جمهوري اسلامي
«برنده جنگ ۸ روزه غزه كيست؟» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد:
بعد از پايان جنگ ۸ روزه غزه، مسابقه تبليغاتي شديدي به راه افتاد تا هر كسي اعلام كند من برنده اين جنگ هستم و طرف مقابل بازنده است. آيا بايد اين تبليغات را باور كرد يا راه ديگري براي يافتن پاسخ اين سؤال وجود دارد؟

بلافاصله بعد از اعلام آتش بس، رهبران حماس گفتند ما برنده اين جنگ هستيم، زيرا رژيم صهيونيستي به هيچيك از خواسته‌هاي خود نرسيده و تحت فشار موشك‌هاي مقاومت كه تل آويو را نيز تهديد مي‌كردند مجبور به پذيرش آتش‌بس شده است. رهبران حماس، اين را هم افزودند كه سران رژيم صهيونيستي براي برقراري آتش بس حتي به آمريكا و بعضي كشورهاي اروپائي و عربي متوسل شدند و اين اقدام از روي استيصال بود.

در مقابل، ايهود باراك وزير جنگ رژيم صهيونيستي در يك واكنش فوري و صريح گفت: اسرائيل برنده اين جنگ است، زيرا ما توانستيم “احمد الجعبري” فرمانده گردان‌هاي قسام را ترور كنيم، بيش از ۱۷۰ نفر را در غزه بكشيم، بيش از ۱۵۰۰ نفر را مجروح نمائيم و بسياري از تأسيسات مهم غزه را نابود كنيم.

در غزه جشن و پايكوبي به راه افتاد و بسياري از مصاحبه كنندگان گفتند رژيم صهيونيستي به زانو در آمده و متوجه شده كه ادعاي در اختيار داشتن گنبد آهنين برفضاي فلسطين اشغالي و نفوذناپذير بودن اين گنبد آهنين يك ادعاي بيهوده بوده زيرا موشك‌هاي مقاومت توانسته عده‌اي از اسرائيلي‌ها را بكشد و در ميان آنان وحشت ايجاد كند. علاوه بر اين، سران رژيم صهيونيستي در جنگ ۸ روزه به اين نكته نيز پي برده‌اند كه قدرت مقابله با حماس را ندارند و ديگر هوس حمله به غزه را براي هميشه از سر خارج خواهند كرد.

رژيم صهيونيستي، براي پاسخ دادن به اين اظهارات، يك روز پس از برقراري آتش بس به جنوب غزه حمله كرد و يك نفر را كشت و عده‌اي را نيز زخمي كرد. اين حمله، با اين هدف صورت گرفت كه وانمود شود ارتش رژيم صهيونيستي از حمله به غزه پشيمان نيست، آتش بس را به ميل و اراده خود پذيرفته و باز هم هر وقت اراده كند به غزه حمله خواهد كرد. ضمناً اين اقدام، دو هدف ديگر را نيز دنبال مي‌كرد؛ يكي اينكه به مخالفان داخلي دولت وانمود شود دولتمردان اسرائيلي شكست نخورده‌اند و ديگر اينكه نيروهاي حماس تحريك شوند و اقدام ديگري در پاسخ به حمله صهيونيست‌ها انجام دهند تا ارتش رژيم صهيونيستي نشان دهد كه باز هم آمادگي حمله به غزه را دارد. رهبران حماس در برابر اين اقدام چند منظوره صهيونيست‌ها خويشتن‌داري كردند تا بهانه‌اي به دست دشمن داده نشود، زيرا به خاطر داشتند كه سران رژيم صهيونيستي گفته بودند اگر بعد از برقراري آتش بس حتي يك سنگ از غزه به اسرائيل پرتاب شود، به غزه حمله‌اي ويرانگر خواهيم كرد.

در خارج از فلسطين و فلسطين اشغالي نيز تحركات مشابهي در روزهاي بعد از برقراري آتش بس جريان يافت كه با آنچه سران رژيم صهيونيستي و رهبران حماس گفته بودند منطبق بود. حاميان رژيم صهيونيستي، گفته‌هاي آنها را تأييد كردند و در مقابل، دوستان و حاميان رهبران حماس نيز مقاومت را پيروز اين جنگ دانستند و به رهبران حماس تبريك گفتند.

با قطع نظر از اينكه اصولاً هيچ جنگي قابل تأييد نيست، طبعاً بايد اين واقعيت را پذيرفت كه دفاع از خود و كشور و ملت خود در هر زمان و هر مكان و از هر فرد و ملت و دولتي پسنديده و مورد انتظار است. به همين دليل، بايد مردم غزه و جنبش حماس را به خاطر مقاومتي كه در برابر رژيم صهيونيستي كردند تحسين كرد و با همين نگاه كه آنها توانستند مقاومت جانانه‌اي از خود نشان دهند و تسليم خواسته‌هاي دشمن نشوند بايد آنها را پيروز دانست. با اينحال، از آنجا كه ماجراي جنگ ۸ روزه را نمي‌توان با نگاهي سطحي تحليل نمود و بايد لايه‌هاي پنهان آن را نيز يافت و با توجه به آنها درباره آنچه رخ داده قضاوت كرد، اعلام پيروزي مطلق براي يك طرف اين ماجرا تا حدودي ساده انگاري به نظر مي‌رسد. عواملي از قبيل اهداف تبليغاتي در آستانه برگزاري انتخابات مجلس رژيم صهيونيستي كه ممكن است نتانياهو براي قدرتمند نشان دادن خود و جلب نظر رأي دهندگان حمله به غزه را طراحي كرده باشد، در عين حال كه نبايد ناديده گرفته شوند آنقدر هم نبايد اصالت يابند كه ساير احتمالات را به فراموشي بسپارند. بنابر اين، به ماجراي جنگ ۸ روزه بايد كمي دقيق‌تر نگاه شود و از زواياي مختلف تحليل گردد و قضاوت جامع‌تري درباره آن صورت بگيرد.

نزديك دو سال قبل از جنگ ۸ روزه رژيم صهيونيستي به غزه، انقلاب‌هاي مردمي در جهان عرب و شمال آفريقا آغاز شد. اين حركت عظيم كه اكنون با نام‌هاي بيداري اسلامي و بهار عربي در جهان شناخته مي‌شود، در عين حال كه رژيم‌هاي ديكتاتوري حاكم بر كشورهاي عربي را هدف قرار داده، منافع نامشروع قدرت‌هاي غربي در منطقه را نيز به خطر انداخته و رژيم صهيونيستي را نيز متزلزل ساخته است. قدرت‌هاي غربي به نوبه خود با اين حركت مقابله كردند و با سوار شدن بر موج‌هاي پديد آمده به مصادره انقلاب‌ها پرداختند و مهره‌هاي پنهان خود را در كشورهاي انقلاب كرده به حاكميت رساندند. طبيعي است صهيونيست‌ها نيز براي آنكه شرايط جديد منطقه را بررسي كنند و ميزان حساسيت حكومت‌هاي جديد و سايرين را نسبت به خود و اقدامات ضد فلسطيني خود بفهمند اقدام حساسيت برانگيزي انجام دهند. جنگ ۸ روزه غزه براي يافتن پاسخ اين سؤال مي‌تواند به صهيونيست‌ها كمك بزرگي بكند. متأسفانه هيچيك از دولت‌هاي كشورهاي انقلاب كرده جهان عرب و شمال آفريقا اقدام مهمي كه نشانه تفاوت آنها با دولت‌هاي قبل باشد انجام ندادند. تحركات و تظاهرات مردمي در اين كشورها و ساير كشورهاي عربي و اسلامي نيز اقداماتي مشابه همان تحركاتي بودند كه در گذشته از جمله جنگ ۲۲ روزه صورت مي‌گرفتند. نكته قابل توجه اينست كه حتي همين تحركات مردمي هم نتوانست دولت‌هاي جديد حاكم بر كشورهاي عربي را به اقدام فوق‌العاده‌اي عليه جنايات رژيم صهيونيستي در غزه وادار نمايد. اينها اطلاعات مهمي است كه صهيونيست‌ها نه در نظر بلكه در عمل به دست آورده‌اند و به اين نتيجه رسيده‌اند كه حكام جهان عرب از نظر حاكميت، تفاوتي با دوران قبل از “بهار عربي” يا “بيداري اسلامي” نكرده و چه بسا مي‌توان گفت نسبت به مشكلات مردم فلسطين بي‌تفاوت‌تر شده‌اند.

مجامع كشورهاي عربي و اسلامي نيز در جنگ ۸ روزه غزه بي‌خاصيتي خود را نشان دادند. اتحاديه عرب در اجلاس خود كه در قاهره تشكيل شد نتوانست به نتيجه‌اي برسد و سازمان همكاري‌هاي اسلامي نيز حساسيتي نشان نداد.

شايد هدف ديگر رژيم صهيونيستي، كسب اطلاعات جديد درباره سلاح‌هاي مقاومت در برابر گنبد آهنين خود بود كه آن را هم توانست به دست بياورد. صهيونيست‌ها بخشي از اين اطلاعات را در ميدان عمل به دست آوردند و بخش ديگري را نيز به بركت مسابقه‌اي كه رهبران مقاومت و دوستان آنها براي بيان سهم خود در مقابله با دشمن به راه‌انداختند توانستند كسب كنند. اينها براي دشمن صهيونيستي دستاورد كمي نيست.

رسالت
«پديدارشناسي لحظه‌ عبور از مرز مرگ» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دكتر حامد حاجي حيدري است كه در آن مي‌خوانيد:
مطلب اول
‏ لحظه عبور «زهير بن قين» از مرز مرگ، مبهوت کننده است.
پديده عظيم و تکرار نشدني حسين بن علي عليه‌السلام، در منزلگاه ذي‌حسم، ميان ياران خود، برخاست و پس از ستايش و سپاس خداوند و توضيحي درباره موقعيت فرمود:
“مگر نمي‌بينيد به حق عمل نمي‌شود و از باطل اجتناب نمي‌گردد؟ در چنين وضعي است که انسان با ايمان، در حالي که خود را بر حق مي‌يابد، ميل به ديدار خداوند دارد. بي‌گمان، مرگ را جز سعادت، و زندگي با ستمکاران را جز ملالت و تيره‌روزي نمي‌بينم”.

“زهير بن قين”، برخاست و به ياران خويش گفت: شما پاسخ امام مي‌گوييد يا من بگويم؟ آنان گفتند: تو بگو.

زهير، پس از حمد و ثناي خداوند، رو به امام کرد و گفت: “ما فرمايش شما را شنيديم؛ سوگند به خدا، اگر دنيا، جاودان بود، ما براي ياري تو و شهادت در اين راه از اين دنياي جاوداني چشم مي‌پوشيديم”.

مهم: “سوگند به خدا، اگر دنيا، جاودان بود، ما براي ياري تو و شهادت در اين راه از اين دنياي جاوداني چشم مي‌پوشيديم”.

تکرار: اگر دنيا، جاودان بود، اگر دنيا، جاودان بود، اگر دنيا، جاودان بود، اگر دنيا، جاودان بود، “سوگند به خدا، اگر دنيا، جاودان بود، ما براي ياري تو و شهادت در اين راه از اين دنياي جاوداني چشم مي‌پوشيديم”.

‏‏ مطلب دوم
راستي، ‌اي “روح”!
اي “روح”! چه شگفت‌انگيز است، عظمت تو؟ و چه شگفت‌انگيزتر است، غفلت اين مردم از اسرار و عظمت‌هاي تو اي “روح”؟

اين، يکي از شکوفايي‌هاي توست که وقتي حقيقت را در مي‌يابي، در راه وصول به آن، نه تنها از جان که مطلوب مطلق در متن طبيعت است، مي‌گذري، بلکه از يک حيات جاودان در اين دنيا اگر چه به مرادش سير کند و بر مرکب مطلوبش سوار گردد، دست مي‌شويي و آن را به پشيزي نمي‌خري.

حافظ: جان بي‌جمال جانان، ميل جهان ندارد
هر کس که اين ندارد، حقا که آن ندارد

به خود بياييد و راز با عظمت “روح” را دريابيد، خواهيد ديد: لحظه‌هايي از شکوفايي “روح”، سر به ابديت مي‌کشد و احاطه بر جاودانگي مي‌يابد.

اين لحظه، حاوي آغاز بارور شدن همه احساسات و تفکرات و خواسته‌ها با پرچم‌داري “تصميم” براي وصول به غايت عالم است، اگر چه اين وصول، حيات آدمي را به مرز زندگي و مرگ بکشاند، و با کمال هشياري و آزادي او را وادار به عبور از زندگي نمايد.

آدمي در حالات معمولي زندگي، حيات مطلوب خود را هدف اصلي قرار داده، حرکت و تلاش فکري و جسمي را براي ادامه آن حيات مطلوب به راه مي‌اندازد و چنين تلقي مي‌کند که هدفي را که به دست خواهد آورد، جزئي از حيات مطلوب او خواهد گشت.

حمايت
«پنهان شدن پشت حاشيه‌ها» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت به قلم قاسم غفوري است كه در آن مي‌خوانيد:
رژيم صهيونيستي در جنگي از پيش طراحي شده حملات گسترده‌اي به غزه را آغاز كرد، اما پس از ۸ روز وادار به پذيرش آتش بس گرديد. جهانيان حتي در ميان محافل رسانه‌اي و سياسي صهيونيست‌ها اذعان دارند كه پيروز اين جنگ مردم غزه و مقاومت منطقه بوده است.

در همين حال رژيم صهيونيستي هرآنچه را كه پس از جنگ ۲۲روزه غزه از توان نظامي و اطلاعاتي ادعاي احياي آن را داشت فرو ريخته است كه شكستي سنگين براي اين رژيم در عرصه جهاني است. در كنار صهيونيست‌ها برخي از كشورهاي عربي نيز كه تاكنون با ادعاي حمايت از مردم به مداخله در سوريه مي‌پرداختند با مواضعي سوال برانگيز و صرفا بسنده كردن به ابراز تاسف از جنگ، ماهيت غير مردمي و غرب گرايانه خود را آشكارتر ساختند.

در همين حال كشورها غربي نيز كه ادعاي حقوق بشر و احياي روابط با جهان اسلام را سر مي‌دادند بارديگر ماهيت صهيونيستي و ضد اسلامي خود را آشكار ساختند.

با توجه به اين شرايط مي‌توان گفت كه جنگ غزه يك پيروز داشت و آن جبهه مقاومت بود در حالي كه صهيونيست‌ها، كشورهاي عربي و غرب بازندگان اين جنگ بودند.

ائتلاف صهيونيست‌ها، سران مرتجع عربي و غرب كه افشای شكستشان را برابر با هزينه‌هاي سنگين براي خود مي‌دانند، تحركات گسترده‌اي را براي پنهان سازي شكستشان آغاز كردند. در حوزه فلسطين از يك سو صهيونيست‌ها حملات گسترده‌اي به كرانه باختري داشته‌اند تا چنان وانمود سازند كه در جنگ غزه به اهداف خود رسيده‌اند و حال در كرانه باختري اهداف خود را پيگيري مي‌كنند.

در حوزه رسانه‌اي صهيونيست‌ها با كم رنگ ساختن ابعاد جنگ و برجسته سازي تحركات صورت گرفته از سوي برخي كشورهاي عربي و غربي براي برقراري آتش بس، بر آن بوده‌اند تا ابعاد پيروزي مقاومت را پنهان سازند.

در حوزه منطقه‌اي نيز ائتلاف مذكور مجموعه‌اي از بحران سازي‌ها را آغاز كرده‌اند. در مصر همزمان با شكست صهيونيست‌ها مجموعه‌اي از ناآرامي‌هاي مشكوك شروع گرديده، بگونه‌اي كه تلاش شده تحولات مصر اصل مهم منطقه معرفي گردد و عملا تحولات غزه پنهان شود.

در تحولي ديگر در منطقه در سوريه از يك سو گروه‌هاي تروريستي جنايات جديدي را رقم زده‌اند و از سوي ديگر كشورهاي غربي و عربي فضاي جديدي را درباره به رسميت شناختن جريان ضد سوري خارج نشين شروع كرده‌اند كه درخواست برخي از كشورهاي عربي و غربي از اين جريان‌ها براي معرفي سفير در اين چارچوب مي‌باشد. همچنين در خواست تركيه براي استقرار موشك‌هاي پاتريوت ناتو در مرزهاي تركيه با سوريه، فضاسازي ديگري در اين حوزه است.

وطن امروز
«هم غزه، هم لبنان» عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم حسين ميزان است كه در آن مي‌خوانيد:
جنگ ۸ روزه رژیم صهیونیستی و مقاومت هم پایان یافت. جنگی که دستاوردهای بسیاری برای مقاومت به ارمغان آورد و نشان داد موازنه قدرت میان مقاومت و رژیم صهیونیستی، تغییرات محسوسی داشته و هرگونه اشتباه محاسباتی از جانب صهیونیست‌ها می‌تواند بهای سنگینی برای این رژیم به دنبال داشته باشد.

به واقع اکنون و پس از پایان جنگ، میز بازی برای رژیم صهیونیستی و حامیان غربی‌اش شفاف‌تر شده است. در یک طرف ماجرا حماس با موشک‌های فجر ۳ و ۵ قرار دارد که هر وقت اراده کند تل‌آویو و هرتزالیا و حتی کنست اسرائیل را هدف قرار می‌دهد و کاری هم از سامانه دفاع ضدموشکی اسرائیل که حداقل تا پیش از جنگ به گنبد آهنین موسوم بود، بر نمی‌آید. در طرف دیگر حزب‌الله قرار دارد که محدودیت‌های حماس را برای دریافت موشک و دیگر تجهیزات دفاعی نداشته و اکنون به واسطه حمایت‌های جمهوری اسلامی یکی از قدرتمندترین اضلاع مقاومت محسوب می‌شود. همین دیروز شخص سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب‌الله لبنان در سخنرانی روز عاشورا تأکید کرد که شعاع جنگ با مقاومت لبنان در طول فلسطین اشغالی، از «کریات شمونه» تا «ایلات» است و صهیونیست‌ها باید پذیرای هزاران موشک مقاومت باشند. موشک‌هایی که احتمالا از فجر ۳ و ۵ بسیار پیشرفته‌تر هستند.

بی‌تردید تقابل با حزب‌الله که از سلاح‌ها و امکانات پیشرفته‌ای نظیر پهپاد ایرانی ایوب سود می‌برد، برای صهیونیست‌ها به مراتب دشوارتر از تقابل با حماس است. شکی وجود ندارد که توان نظامی حزب‌الله هم اکنون بسیار بیشتر از برخی ارتش‌های کلاسیک منطقه است. جالب آنکه در شرایطی حزب‌الله پهپاد در اختیار دارد که ارتش لبنان عملا فاقد نیروی هوایی است. حال آنکه حماس به واسطه قرار داشتن در محاصره، از امکاناتی در این سطح محروم است و حتی ورود مایحتاج اولیه به غزه هم با دشواری‌های بسیار همراه است. فارغ از چیدمان این دوضلع مقاومت منطقه‌ای، جمهوری اسلامی به عنوان صحنه‌گردان اصلی شناخته می‌شود. هرچند که به هیچ وجه نمی‌توان دستاوردهای حزب‌الله لبنان در جنگ جولای ۲۰۰۶ یا مقاومت فلسطین در جنگ ۲۲ روزه ۲۰۰۸ و پیروزی کنونی در جنگ ۸ روزه را نادیده گرفت اما درباره این مسأله میان تحلیلگران مسائل استراتژیک اجماع وجود دارد که پیروز اصلی هر ۳ جنگ جمهوری اسلامی است و مقاومت به نیابت از ایران با رژیم صهیونیستی وارد نبرد شده است. نبردهایی که در جریان آن، جمهوری اسلامی با ساده‌ترین تسلیحات خود، رژیم صهیونیستی را با چالش‌هایی پیچیده مواجه کرده است.

اظهارات امروز محمود الزهار یکی از مقامات ارشد حماس ناظر بر همین مسأله بود. آنجا که وی تصریح کرد که رژیم صهیونیستی اکنون باید با تأمل دوچندانی درباره حمله احتمالی به ایران صحبت کند. به واقع این اظهار نظر به نوعی تکرار سخنان سید حسن نصرالله بود که اگر این رژیم در برابر چند موشک فجر ۵ که طی ۸ روز تل‌آویو را هدف قرار داد به لرزه افتاد، چگونه می‌تواند مقابل آوار شدن هزاران موشک به مناطق مختلف سرزمین‌های اشغالی مقاومت کند؟

با این نگاه لبنان و فلسطین عمق استراتژیک جمهوری اسلامی محسوب می‌شوند و ایران به عنوان ام‌القرای جهان اسلام باید همواره از کیان مقاومت پاسداری کند و به واسطه آن قدرت خود را به رژیم صهیونیستی تحمیل کند.

با این نگاه کسانی که با بی‌بصیرتی شعار «نه غزه نه لبنان» سر می‌دادند، اکنون شاید بتوانند حمایت ایران را از گروه‌های مقاومت منطقه‌ای تحلیل کنند. به واقع هر چند که حمایت جمهوری اسلامی از مقاومت جنبه ایدئولوژیک هم دارد و از گفتمان‌ اسلامی مبنی بر حمایت از مظلوم و تقابل با ظالم و قائل نبودن به مرزهای جغرافیایی نشأت می‌گیرد اما حتی حمایت از مقاومت با نگاه رئالیستی به روابط بین‌الملل هم به راحتی قابل تحلیل است. به این معنی که جمهوری اسلامی مهم‌ترین دشمن خود را در درون مرزهای مجعولش به محاصره در‌آورده و در حالت آچمز قرار داده است و با تجهیز متحدان خود، عملا امکان هر‌گونه کنش را از این دشمن سلب کرده است.

به واقع حمایت از گروه‌های مقاومت منطقه‌ای نظیر حزب‌الله، حماس و جهاد اسلامی به راحتی در چارچوب منافع ملی جمهوری اسلامی قابل ارزیابی است. اساسا حمایت جمهوری اسلامی از گروه‌های مقاومت برای جمهوری اسلامی قدرت بازدارندگی بی‌بدیلی به ارمغان آورده است. بی‌تردید اگر رژیم صهیونیستی می‌توانست واکنش حزب‌الله، حماس، جهاد اسلامی و حتی سوریه را در قبال حمله احتمالی به ایران ارزیابی کند، به راحتی درباره حمله نظامی به جمهوری اسلامی به جمع‌بندی می‌رسید. اما اکنون حمایت ایران از مقاومت منطقه‌ای، اسرائیل را با بحران تصمیم‌گیری درباره تقابل با جمهوری اسلامی مواجه کرده است. لذا جمهوری اسلامی اکنون از قدرت بازدارندگی‌ بی‌بدیلی سود می‌برد که شاید با در اختیار داشتن هیچ سلاحی به آن نائل نمی‌شد.

با این نگاه حمایت از غزه و لبنان و سایر گروه‌های مقاومت منطقه‌ای هم برای جمهوری اسلامی تاکتیک است و هم استراتژی؛ موضوعی که با حیات جمهوری اسلامی پیوند دارد و کسی را یاری چشم‌پوشی از آن نیست.

آفرينش
«خودكشي و خطر رشد آن» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم علي رمضاني‌ است كه در آن مي‌خوانيد:
بر اساس آمار سازمان بهداشت جهاني ساليانه يک ميليون نفر در جهان خودکشي مي‌کنند اما شمار آنها که به خودکشي اقدام مي‌کنند و ناموفقند ده تا بيست برابر است. در همين راستا نيز خودکشي سيزدهمين دليل مرگ در سراسر جهان به حساب مي‌آيد. در اين حال در ايران نيز آمارها بيانگر آن است كه سالانه ۶۰ هزار نفر در ايران دست به خودکشي مي‌زنند و ايران در رديف ۵۸ کشور دنيا نسبت به خطر رو به رشد افزايش خودکشي قرار دارد. در اين بين اگر نگاهي به اين پديده در حال رشد در كشور داشته باشيم بايد گفت خودکشي يک تراژدي انساني است و داراي علل زمينه‌ها و بستر‌ها و همچنين پيامدهاي گوناگون اجتماعي رواني و.. در جامعه و خانواده‌ها است.

خودکشي يکي از آسيب‌هاي اجتماعي دردناک و نكوهيده مذهبي و فرهنگي در كشور ما است اما آمارها نشان مي‌دهد که خودکشي در کشور ما بسيار بالا است. در اين بين هر چند نرخ خودکشي در كشور ما از اغلب کشورهاي غربي و خاور دور پايين تر است اما از کشورهاي خاورميانه بالاتر است و در ميان كشورهاي اسلامي مقام سوم را دارد. چنانچه برخي از امارها بيانگر آن است كه روزانه ۱۳ ايراني خودکشي مي‌کنند و متوسط سن آنها که زندگي‌شان را به اين شکل پايان مي‌دهند ۲۹ سال است.

خودكشي در ايران نيز داراي ويژگي‌هاي منحصر به فردي نيز هست. يعني در حالي كه در جهان نرخ خودكشي افراد مجرد دو برابر افراد متاهل است، در ايران اقدام به خودكشي در افراد متاهل بيشتر از مجردهاست. گذشته از اين آنچه جالب توجه است ايران پس از چين و هندوستان، سومين کشور جهان است که در آن آمار خودکشي موفق زنان افزايش يافته و در حال پيشي گرفتن از آمار خودکشي مردان است.

آنچه مشخص است اگر نگاهي به علل خودكشي در كشور داشته باشيم بايد گفت اين امر بسترهاي گوناگون رواني اجتماعي اقتصادي و فرهنگي خانوادگي داشته و در حقيقت بسترهايي چون خودکشي بر اثر شکستهاي عشقي و عاطفي، ناکام بودن در رسيدن به مطلوب يا شکست، خودکشي بر اثر فشارهاي مادي و اقتصادي و قرار گرفتن در تنگناي اقتصادي، پايين آمدن نشاط اجتماعي و کاهش دامنه آستانه تحمل، قرار گرفتن در تنگناي فکري، مشکلات عاطفي، فشارهاي مالي، شکست شغلي يا تحصيلي و افسردگي و…. از عوامل مؤثر در بالا رفتن آمار خودکشي در ايران بوده است.

در اين حال با توجه به اينكه ۹۷ درصد افراد نجات يافته از خودكشي به محض خودکشي پشيمان شده‌اند و اقدام به خودکشي‌ها، ۱۰ برابر بيش از خودکشي‌هاي منجر به فوت است پيشگيري از خودکشي بايد در كشور ما مورد توجه بنيادين قرار گيرد و با افزايش سازمان‌هاي حمايت کننده از افراد در معرض خطر، اطلاع‌رساني و آموزش شيوه‌هاي کنترل خشم و مهارتهاي زندگي اقداماتي براي افزايش نشاط در جامعه و بالا بردن ميزان اميد به زندگي در افراد، و.. اقداماتي انجام داد تا روند رو به رشد خودكشي در كشور كاهش يابد و عملا كشور در جايگاه كشورهاي با خودكشي بالا قرار نگيرد.

تهران امروز
«پيامد‌هاي دعوت موشكي از ناتو» عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حشمت الله فلاحت پیشه است كه در آن مي‌خوانيد:
دعوت تركيه از ناتو براي استقرار سيستم موشكي در مرز با سوريه به گمانه‌زني‌ها درباره دلايل واقعي چنين دعوتي منجر شده است. در نخستين نگاه اينگونه به نظر مي‌آيد كه اين دعوت براي بزرگ‌نمایی و انحراف از واقعیات تحولات خاورمیانه صورت گرفته است. تحولات سوریه و حتی کلیه تحولات خاورمیانه برای اروپا تهدید به حساب نمی‌آیند و اروپا را وارد معادلات نظامی و امنیتی نمی‌کند. بنابراین می‌توان اینگونه نتیجه گرفت كه این یک بحث انحرافی است. مشخصا نه سوریه و نه هیچ کشوری در خاورمیانه تهدیدی علیه اروپا نمی‌باشند.

در خاورمیانه دو تهدید وجود دارد، تهدید منطقه‌ای، که همان رژیم صهیو نیستی است که ملموس‌ترین تهدید محسوب می‌شود و تهدید فرامنطقه‌ای که از طرف آمریکاست. کشوری که بیشترین لشكرکشی‌ها و جنگ‌ها را در این منطقه ترتیب داده است و بیشترین قربانیانش هم مسلمانان بوده‌اند. لذا سوریه برای ترکیه تهدیدی محسوب نمی‌شود. بسیاری امیدوار بودند با شکل گیری دولت اسلام گرا در ترکیه تحولی در سیاست های این کشور به‌وجود آید. این در‌حالی است که ترکیه در باب سوریه یک نقش نیابتی از جانب آمریکا و رژیم صهیونیستی بازی می کند.

البته این نوع جهت‌گیری ترکیه با مخالفت های داخلی مواجه شده است. باید اذعان کرد که سوریه در خط مقدم جنگ با اسرائیل است و تهدید دراین کشور دارای دو بعد است، یکی بعد راهبردی و دیگری سیاسی. بعد سیاسی که در برگیرنده خواست مردم سوریه برای مشارکت در امور سیاسی‌شان است که جمهوری اسلامی ایران هم آن را محترم شمرده است و بعد راهبردی، به مسائل و سیاست‌های خاورمیانه‌ای سوریه مربوط می‌شود. سوریه کشوری است لجستیک که در حوزه سیاست خارجی از مقاومت و لبنان حمایت می کند و در خط مقدم مبارزه علیه رژیم صهیونیستی قرار گرفته است.

در این شرایط شکل دادن به یک تهدید فرضی و تبدیل کردن سوریه به تهدیدی برای ترکیه و غرب یک موضع انحرافی است که باید نسبت به آن برائت جدی صورت گیرد و طرح اصلی مي‌بايستي جهتگيري کشورهای اسلامی و سوریه علیه رژیم صهیونیستی باشد. بنابر این هر آنچه غیر از این امر، موضوعی انحرافی است که از جانب ناتو و ترکیه مطرح می‌شود. جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت منطقه‌ای و روسیه به عنوان کشوری که سابقه جنگ سرد را داشته است به این طرح اعتراض کرده‌اند.

بر این اساس است که پیش بینی می‌شود از سال۲۰۰۴ دوران تازه‌ای از جنگ سرد در حال شکل گیری است. پاتریوت، سيستم موشکی‌اي است که بیانگر تهدید است و تهدید این منطقه به معنای نوعی نا آرامی در بلند مدت است و این دو کشور نسبت به استقرار این سامانه موشکی نگران هستند. برخی از تحلیلگران غرب معتقدند، خاورمیانه بدون بحران متصور نیست.

در اینجا هم هدف این است که رویه نظامی ناتو در منطقه خاورمیانه احیا شود. ناتو سازمانی است که در سال ۱۹۹۴ میلادی دست به اصلاح اساسنامه‌ خود زد. در این اصلاحات تلاش کرد تا کار ویژه‌ای سیاسی علاوه بر نظامی را برای خود به‌وجود آورد. بنابراین باید گفت، با کاهش تهدیدات نظامی در این منطقه ناتو هدفش این است که با ایجاد تهدید فرضی حضور نظامی خود را توجیه کند و در سایه آن باب نظامی استعمار را باز نگه دارد. آنچه در این امر به وضوح دیده می‌شود این است که استعمار ادامه دارد. اقدامات ناتو نشان می‌دهد در راستای رسیدن به اهدافش، سیاست‌های جدید استعماری را با ابزارهای نظامی دنبال می‌کند. پیامد این امر هم ایجاد یک جنگ سرد منطقه‌ای است و طبیعی است که سوریه، ایران و روسیه هم در قبال استقرار این سامانه موشکی واکنش نشان دهند.

مردم سالاري
«تجليل از اسرا و مفقودين جنگ تحميلي» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم زهرا خانياني است كه در آن مي‌خوانيد:
«شهادت» يکي از واژه‌هايي است که از صدر اسلام در تقابلي که ميان سپاه ايمان و کفر و حق و باطل صورت مي‌گرفت براي کشته شدگان سپاه حق به کار مي‌رفت. در لغت نامه دهخدا ذيل واژه شهيد آمده است: «کشته شدن در راه خدا يا حقيقتي و هدفي مقدس». خداوند در قرآن آياتي را در توصيف مقام شهدا مي‌آورد؛ مانند: «و لا تقولوا لمن يقتل في‌سبيل‌الله اموات بل احياء و لکن لاتشعرون- بقره/۱۵۴» «و آن کسي را که در راه خدا کشته شده مرده نپنداريد؛ بلکه او زنده ابدي است و ليکن همه شما اين حقيقت را در نخواهيد يافت.» و چه زنده بودني از اين بالاتر که شهدا، در همه تاريخ جاودانه مي‌شوند و مردم همه اعصار به رشادت‌ها و دلاوري‌هايشان افتخار مي‌کنند.

بعد از جنگ‌هاي صدر اسلام و واقعه عاشورا جنگ‌هاي متعددي به وقوع پيوست اما جنگ ميان ايران و عراق نمونه بارز جنگ‌هايي بود که شهادت بار ديگر در همان مفهوم قرآني به کار گرفته شد و به عينه در مناطق جنگي بروز و ظهور يافت و فرزندان اين سرزمين عاشقانه ملکوتي شدند و در صف‌هاي مقدم جبهه قرار گرفتند و چيزي جز يک باور قوي به وعده الهي و جاودانه شدن ابدي نمي‌توانست اين شور را در آنان به وجود آورد. شهداي جنگ تحميلي براي خود مرگي متصور نبودند؛ آنان مرگ ظاهري را مقدمه‌اي براي رسيدن به سعادت ابدي مي‌دانستند و اينگونه شد که بزرگترين حماسه‌ها در ۸ سال جنگ تحميلي به وقوع پيوست. از مادران و همسراني که عزيزانشان را با جان و دل به ميعادگاه دوست فرستادند و هر روز به استقبال کاروان شهدا رفتند و چه آنها که سالها نشان مقدس جانبازي را به تن دارند و چه آنان که حتي پلاک يا پوتيني از آنها نيامد تا مرهمي باشد بر درد انتظار خانواده‌هايشان و جاويدالاثر شدند و آنهايي که سالها در اسارت دشمن بودند و ديوارهاي آهنين زندان‌هاي دژخيم نتوانست ذره‌اي در استواريشان خلل ايجاد کند و مقاومت و صبرشان در زندان‌هاي يزيد زمانه به پيروي از کاروان اسراي امام حسين (ع) بود که بار ديگر حماسه‌اي بزرگ آفريدند و چه به حق ميراث‌دار شهدا شدند و جاودانگي راهشان را در در سالهاي اسارت و پس از آن فرياد زدند.

جاويدالاثرتر از تو کيست؟ اين خطابي است به آنان که آرش‌وار، حتي پيکري از آنان بر جاي نماند؛ به بهانه روزي که «روز تجليل از اسرا و مفقودان» نام گرفته است:

آن روز که مادرت براي بدرقه‌ات بند پوتينت را مي‌بست حس پر کشيدنت بسيار نزديک بود، آن روز تمام ماهي‌هاي حوض خانه دلشان از رفتنت گرفته بود؛ مادر قرآن بر سرت گرفت و پشت سرت آب پاشيد. سنگيني نگاه آخر تو با سنگيني گام‌هاي پوتينت همراه شده بود، چشمان مادر تا انتهاي خيابان بدرقه‌ات کردند، خداحافظي آخر برايش سخت بود اما تو شوق پرواز و ملکوت داشتي. وقتي رفتي مادرت براي قامت رشيدت «و ان يکاد…» خواند اما هنوز پلاک بي‌تنت را نيز برايش نياورده‌اند! به راستي در کدامين تابوت مي‌توانستند جايت دهند تو که همت بلندت به بلنداي سرو بود!

رفتي و از آن روز به بعد مادر چشمش به در خانه ميخکوب شده است، حتي آمدن پلاکي از تو او را آرام مي‌کند؛ گويي که همه هستي‌ات جزوي از خاک وطن شده است و نمي‌توان تفکيکي بين خاک وطن و جسم پاکت قائل شد. جسم تو حتي ملکوتي‌تر از آن بود که در يک آرامگاه جاي بگيرد.

آن شب عمليات که زيارت عاشورا را زمزمه کردي و از خدا خواستي تو را به کربلا برساند، چه زود خدا دعايت را مستجاب کرد! همت‌ات‌ عالي بود و هدفت متعالي‌تر از آن، تو راه کربلا را از کرخه، کارون و شلمچه و… پيدا کرده بودي؛ تو در سعادتگاه ملکوت، در مقدس ترين خاک، راه آسماني شدنت را يافتي؛ خاکي که ميعادگاه همه سرسپردگان به مکتب امام حسين(ع) شد، خاکي که به قدم‌هاي پاک ترين انسانها مزين شده؛ خاکي که بوسه‌گاه فرشتگان شد چرا که خون شهداي ما امتداد خون سرخ شهداي کربلا بود.

هرگاه که درب خانه به صدا در مي‌آيد قلب مادر به تپش مي‌افتد. مادر حتي خانه‌اش را عوض نکرده، حتي گل‌هاي ياسي را که از روي ديوار به درون کوچه رفته‌اند را هرس نکرده، چون تو عطر ياس را دوست داشتي و وقتي شبهاي تاريک از انتهاي خيابان مي‌آمدي با عطر ياس راه خانه را پيدا مي‌کردي. قاب عکس روي طاقچه هم بس که مادر پاکش کرده مثل دل مادر ترک برداشته. اما هنوز مادرت با چشماني منتظر به اميد آنکه نشاني از تو بياورند انتهاي کوچه را مي‌کاود. نمي‌دانم شايد او هم جزو مادراني باشد که با چشماني باز و مشتاق به در، بعد از سال‌ها درد دوري، سرانجام به تو بپيوندد.

ابتكار
«اکسير راه‌هاي ميانبر!» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم هادي وکيلي است كه در آن مي‌خوانيد:
اين روزها با هر کس برخورد مي‌کني يک جور مي‌نالد، حقوق بگيران از عدم تناسب حقوقشان با تورم موجود مي‌نالند، برخي از آنان شاکي قطع اضافه کار خود هستند ناله مردم کوچه و بازارهم که به جايي نمي‌رسد.

اما شکايت کار آفرينان و کارفرمايان و پيمانکاران سوز بيشتري دارد يکي از جواب‌هاي سر بالاي بخش مربوطه مي‌گويد ديگري از بلا تکليفي در تخصيص منابع روايت مي‌کند آن يکي هم شاکي طلب هايش است که مدتهاست به بهانه نبود منابع پرداخت نشده و اين باعث عصبانيت طلبکارانش گرديده است ولي در اين بين و با کمال تعجب به کساني هم برمي خوري که نه انگار در شرايط بد اقتصادي قرار گرفته‌اند گويا که مشکلات با آنان هيچ نسبتي ندارد امورشان بر وفق مراد و بازار کارشان همواره سکه است نه از کسي شاکي هستند و نه نالان شرايط مي‌باشند اين رضايت و نعمت نه از سر ظرفيت و خلاقيت اخلاقي که در نتيجه بهره مندي از اکسير ميانبر و راهگشا مي‌باشد.

با يکي از آنان صحبت مي‌کردم و از اينکه در اين شرايط که همه به شکلي به مشکل برخورده‌اند او در چه وضعيتي است در اوج ناباوري سر بالا گرفت و بادي به سينه‌انداخت و گفت که هيچ مشکلي ندارد بنده هم متواضعانه خدا را بر اين ظرفيت و رضايتمندي شکر کردم ولي ادامه صحبتش همچون آب سردي، آتش باور لحظه ايم راخاموش کرد.

او گفت وقتي وظيفه زير ميزي را خوب انجام بدهي کارت هيچ کجا و در هيچ شرايطي به مشکل و بن بست بر نمي‌خورد آنگاه با افتخار شروع به فهرست کردن سازمان و اشخاص داراي مناصب مختلف نمود که هر کدام چگونه و به چه ميزان ظرف سه ماه از زير ميزي‌هاي اين آقا برخوردار شده‌اند.

کار اين شخص از جمله مشاغلي است که هم نياز به تخصيص ارز جهت واردات مواد اوليه داردو هم نياز به توافق دستگاه‌ها با قيمت‌هاي دلبخواهش جهت فروش محصولاتش را دارد او نه فقط در گرقتن ارز با مشکل روبرو نبوده که در فسخ قراردادهاي دولتي که قبل از تحريم منعقد گرديده و اکنون انجامشان غير اقتصادي مي‌باشد هم با مشکل روبرو نشده است.

حال که اين صحبت‌ها را اينگونه بي پروا مي‌شنوم شوک زده به عقب مي‌نگرم که وقتي قبح يک عمل از دست رود چطور اهلش به عنوان رمز موفقيت از آن ياد مي‌کنند.

پيش از اين شنيده بوديم که زير ميزي پزشکان در حال ايپدمي است ولي با خود مي‌انديشيديم که اين به دليل نامتناسب بودن دستمزدها و تعرفه هاست و شايد با افزايش تعرفه‌ها حل خواهد شد و حال که به دو روبرخود نيک مي‌نگريم مي‌بينيم که متاسفانه پديده زير ميزي به عادت مالوف و هنجار رايج تبديل شده است پرداخت کننده و گيرنده نه فقط رنگشان زرد نمي‌شود بلکه هر دو با افتخار به نيکي ازآن ياد مي‌کنند.

پيش از اين عيان بودن اين مسئله محدود به رفتار چند کارمند دون پايه و جزء بود که پس از انجام وظيفه اداري خود از ارباب رجوع مطالبه شيريني و پول چاي مي‌کردند ولي حالا صحبت از پرداخت پولهاي ميلياردي براي گرفتن امتيازهاي چند ده ميلياردي مي‌باشد.

فراگيري رشوه و زير ميزي به گونه‌اي است که هيچ کس در مراجعه به نظام ديوانسالار اداري معاف و مصون از آن نخواهد بود طبيعي است در شرايطي که بحران اقتصادي عرصه را بر مردم تنگ کرده و محدوديت‌هاي زيادي را بر بدنه اجرايي کشور تحميل نموده است پديده زير ميزي نيز رواج بيشتري يافته است و عريان تر از هميشه خود نمايي مي‌کند گفته مي‌شود که بانک‌ها در دادن تسهيلات با مشکل نقدينگي روبرو هستند در همين زمان کساني پيدا مي‌شوند که با تعيين درصدي به عنوان زير ميزي مدعي حل مشکل متقاضيان تا هر سقفي که بخواهند مي‌شوند.

دنياي اقتصاد
«سراب رشد اقتصادی با خلق پول» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دكترپویا جبل عاملی است كه در آن مي‌خوانيد:
این ستون پیش از این نیز بر این امر پافشاری کرده است که از منظر تئوری فرق است میان سرمایه و پول.

یکی جزئی از عوامل تولید است و دیگری وسیله مبادله. یکی از دل بازار و خلاقیت خلق می‌شود و دیگری بیش از همه به دست بانک مرکزی. با این وجود عدم‌تمایز میان پول و سرمایه مالی موجب می‌شود که برخی تصور کنند می‌توان پول را تبدیل به سرمایه فیزیکی و انسانی کرد.

حال فراتر از این دید تئوریک، تحقیق معاون سابق اقتصادی بانک مرکزی نشان می‌دهد که در بلندمدت سیاست‌های انبساطی پولی در ایران تاثیر معناداری بر تولید و رشد اقتصادی ندارد و تنها بر تورم می‌افزاید. این همان اثبات تئوری در صحنه عمل است. جالب آنجا است که مقاله مورد ذکر می‌گوید که اتفاقا سیاست‌های انقباضی پولی می‌تواند موجب رشد اقتصاد ایران شود، آن هم از کانال تورم زدایی در اقتصاد؛ بنابراین توصیه سیاستی برای رشد اقتصادی و کاهش بیکاری بر مبنای این پژوهش می‌تواند این باشد که نباید برای ایجاد رونق به دنبال تزریق پول و ایجاد اعتبارات بود. چنانكه این پژوهش نشان می‌دهد، سرمایه خود بخش خصوصی کارآیی بالاتری نسبت به اعتبارات بانکی دارد. شاید این پرسش به ذهن خطور کند پس چرا مثلا در رکود اخیر اقتصاد جهانی بسته‌های پولی انبساطی به خصوص برنامه‌های تسهیل مقداری از سوی بانک‌های مرکزی به اجرا گذارده شد؟

پاسخ این است که مجریان این سیاست‌های پولی انبساطی بیش از همه به دنبال یک نقش کوتاه مدت برای پول بوده‌اند که ای بسا با یک شوک پولی اقتصاد به حرکت درآید؛ ضمن آنکه قصد آن بوده که این سیاست‌ها از طریق افزایش تقاضای کل ایجاد‌کننده رشد و رونق اقتصادی باشد. در حالی که در ایران، سیاست‌های پولی انبساطی بیشتر از طریق دادن اعتبارات بر آن است که به طور مستقیم تولید و عرضه کل اقتصاد را تحت‌تاثیر قرار دهد.

در حقیقت خلط میان پول و سرمایه بیش از همه در سیاست‌های پولی ما دیده می‌شود تا موارد مشابه بین‌المللی آن. از سوی دیگر نباید از یاد برد که جنس رکود‌هایی که در اقتصاد‌های توسعه یافته ایجاد می‌شود با کشور‌های در حال توسعه متفاوت است. رکود در کشور‌های پیشرفته نه به دلیل تنگنا‌های تولید و عدم‌کشش عرضه کل، بلکه به دلیل عواملی در بخش تقاضا ایجاد می‌شود و از همین رو می‌توان با شوک‌های پولی بر تقاضا افزود و از دام رکود فرار کرد؛ هر چند روند آتی بهبود اقتصاد، بیش از همه متکی به عوامل بازاری است؛ اما در اقتصاد‌های در حال توسعه، رکود بیش از همه به دلیل تنگنا‌های تولید و مشکلات ساختاری بخش عرضه ایجاد می‌شود و از همین رو نمی‌توان با رویکرد‌ها و سیاست‌های پولی بر آن فائق شد.

شاید تنها عامل اثرگذار بر رشد اقتصادی همانی باشد که در پژوهش انجام شده آمده است و آن هم سیاست انقباضی پولی است که بتواند یکی از مشکلات ساختاری اقتصاد ایران-تورم دورقمي- را درمان کند. به این شکل، رکود در اقتصاد ایران وابسته به بخش عرضه است تا تقاضا.

از این رو سیاست پولی انبساطی قادر نیست رکود را تخفیف و رشد و تولید را افزون کند. از این رو است که تنها کاری که در حوزه مسوولیت مقامات پولی می‌گنجد آن است که سیاست‌هایی را اتخاذ کنند که در جهت لگام زدن بر تورم باشد و این امر تنها با اتخاذ سیاست پولی انقباضی صورت‌پذیر است و این مقامات نباید از اثر منفی این انقباض پولی بر رشد اقتصادی بیم داشته باشند که ای بسا با کاهش تورم اتفاقا بتوانند اثری مثبت بر رشد اقتصادی گذارند. با تمام اینها به نظر نمی‌رسد که با وجود وابستگی شدید سیاست‌های پولی به بودجه دولت، آن هم در زمان کنونی، شاهد سیاست‌های انقباض پولی مورد نیاز اقتصاد ایران باشیم.

 دیدگاههای کاربران

  1-  دیدگاهها پس از تایید مدیر سایت نمایش داده می شوند.
  2-  از ارسال دیدگاههای تکراری و حاوی توهین به حزب یا گروه خاصی پرهیز گردد.

عبارت زیر را تکمیل کنید: