كيهان
«استراگيجي اسرائيل» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن ميخوانيد:
اسرائيل باز هم غافلگير شده است، اما نه از جانب جنبش حزب الله و جبهه لبنان. اين بار نوبت جنبش حماس در نوار غزه است تا به تلافي تعدي ارتش رژيم صهيونيستي، زمامداران تل آويو را دچار شوك كند. پس از اصابت موشكهاي فجر – با برد ۸۰ كيلومتر- به تل آويو، نوبت مقر پارلمان رژيم صهيونيستي (كنست) در بيت المقدس شد تا هدف موشكهاي حركت مقاومت اسلامي فلسطين قرار گيرد. اين اتفاقات كه به معناي پايان مصونيت رژيم اسرائيل با وجود سپر موشكي گنبد آهنين است، نشان ميدهد صهيونيستها ۴ سال پس از جنگ ۲۲روزه غزه همچنان دچار ترس رو به تصاعد و فقدان استراتژي و رهبري سياسي با كفايت هستند.
رژيم صهيونيستي چرا وارد درگيري نظامي اخير با غزه شد و نتايج اين رويداد چه خواهد بود؟
۱- زماني نه چندان دور ارتش اسرائيل از عهده ارتش چند كشور عربي برمي آمد اما دقيقا از هنگامي كه بيداري اسلامي در منطقه جايگزين ناسيوناليسم شد و مقاومت اسلامي جاي تسليم طلبي و مذاكره از سر ضعف را گرفت، ورق برگشت. آريل شارون رئيس حزب ليكود وقتي در سال ۲۰۰۱ به نخست وزيري رسيد، مدعايش اين بود كه كار فلسطينيها را ۱۰۰ روزه تمام ميكند. او به قصاب اردوگاههاي صبرا و شتيلا معروف بود و در همان ماجرا ۳۵۰۰ فلسطيني را قتل عام كرده بود. صهيونيستها به شارون لقب بولدوزر داده بودند. اما جنايتكاري با اين مختصات مجبور شد در تابستان ۲۰۰۵ دستور تخليه يكجانبه و عقب نشيني از غزه را صادر كند. اين اتفاق شكستي بزرگ به شمار ميرفت. به همين دليل شارون مجبور شد در يك سخنراني تلويزيوني بگويد «عقب نشيني از نوار غزه اقدامي دردناك اما اجتناب ناپذير براي ماست كه براي تامين آينده اسرائيل صورت گرفت.
ما نميتوانيم براي هميشه غزه را نگاه داريم. آنجا بيش از يك ميليون فلسطيني زندگي ميكنند». شوك اين عقب نشيني كمتر از عقب نشيني از جنوب لبنان نبود. غزه باريكهاي به طول ۴۰ و عرض ۶ تا ۱۲كيلومتر است كه سالها از طرف اسرائيل و مصر (رژيم مبارك) در محاصره بوده است. شوك دوم، ۳ سال بعد رخ داد يعني آن هنگام كه صهيونيستها با برآورد سراسر اشتباه، به غزه هجوم بردند. ۱۸ماه قبل از حمله، محاصره غزه حتي در حد ارسال غذا و دارو كامل شده بود. سلاح كه جاي خود را داشت. اما تا آخرين روز جنگ ۲۲روزه، نه تنها ارتش اسرائيل نتوانست وارد خاك غزه شود بلكه هدف حداقلي توقف شليك كاتيوشاهاي مقاومت اسلامي فلسطين نيز برآورده نشد.
۴ سال بعد از جنگ ۲۰۰۸، وضعيت موازنه قوا براي اسرائيل بهتر نشده كه به مراتب بدتر شده است. از يك سو رژيم حسني مبارك به عنوان پشتوانه و پشتگرمي مهم اشتغالگران قدس فرو پاشيده و از طرف ديگر جريان مقاومت اسلامي در مرزهاي شمالي و جنوبي فلسطين قدرتمندتر شده است. اكنون منابع صهيونيستي ميگويند تعداد موشكهاي حزب الله از ۱۰ هزار فروند به ۶۰ تا ۷۰ هزار فروند رسيده و برد آنها افزايش يافته است. همين منابع درباره توان موشكي حماس نيز ميگويند مقاومت اسلامي فلسطين اكنون داراي حدود ۱۲هزار فروند موشك موثر ميباشد كه يكي از آنها موشكهاي فجر است. حماس با اين موشكها توانسته مراكز استراتژيك تل آويو، صحراي نقب (نزديكي ديمونا) و بيت المقدس را در تيررس خود درآورد. حماس در همين دو روز گذشته با اسقاط ۲ هواپيماي شناسايي و جنگي دشمن و حمله به تل آويو و نيز كنست در بيت المقدس، چشمههايي از توسعه قدرت خود را به رخ كشيد. تل آويو از ۲۱سال پيش در معرض حمله موشكي قرار نگرفته بود و حالا حماس به تدريج بعضي برگهاي برنده را رو ميكند تا ثابت شود قدرت اطلاعاتي اسرائيل به موازات تحليل قدرت نظامي اين رژيم رو به ضعف نهاده است.
۲- با اين اوصاف و به رغم زيانهاي استراتژيك كه اسرائيل با آن مواجه خواهد شد، ميتوان گفت اقدام سران تل آويو رفتاري از سر گيجي و ترس و اضطرار و استيصال بوده است. آنها به روال دو جنگ ۲۰۰۶ و ۲۰۰۸ و به شهادت گزارش كميته تحقيق وينوگراد، فاقد رهبري سياسي داراي كفايت و توانمند در زمينه تدبير براي خروج آبرومندانه از جنگهاي اين چنيني هستند. رژيم صهيونيستي به ويژه در چند سال اخير بحران چند لايهاي را در حوزههاي اقتصادي، سياست داخلي، سياست خارجي و امنيت منطقهاي سپري ميكند. در حالي كه بيداري اسلامي در اطراف مرزهاي فلسطين اشغالي در جريان است و مقامات رژيم صهيونيستي از زلزله ۹ريشتري سخن ميگويند، بحران در راس حاكميت منجر به انحلال پارلمان و اعلام برگزاري انتخابات زودرس شده است.
همزمان آشوبهاي اقتصادي- اجتماعي بي سابقهاي كه هراز چندگاه در خيابانهاي تل آويو و برخي شهرهاي ديگر پديدار ميشود، عرصه را براي رژيم فاقد هويت و انسجام ملي تنگ تر ميكند. خيلي از كشورهاي دنيا دستخوش آشوب و بحران هستند اما فقط در رژيم اسرائيل بود كه ۱۲نفر درخيابانها خودسوزي كردند. در بيرون از مرزهاي جعلي، رژيم آمريكا پشتوانه محكم اشغالگري بوده اما حالا ۱۶نهاد اطلاعاتي گزارش مبسوط و محرمانهاي را تهيه ميكنند كه گزارههاي كليدي آن اين عبارات است: «اسرائيل بزرگترين خطر براي منافع ملي آمريكاست. روابط واشنگتن با ۵۷ كشور اسلامي به خطر افتاده است. آمريكا با تحولات فعلي بايد براي خاورميانه بدون اسرائيل آماده شود».
براي رژيم بي ريشهاي كه با حمايتهاي ويژه سياسي و اقتصادي آمريكا سر ميكند، اين قبيل اتفاقات به هم تنيده، حكم مرگ را دارد. در چنين اوضاع بغرنجي، پهپاد تجسسي حزب الله براي چندمين بار وارد آسمان فلسطين اشغالي و منطقه استراتژيك نقب ميشود و به حباب «سپر موشكي گنبد آهنين» تلنگر ميزند. بلافاصله آشوب رسانهاي در تل آويو برپا ميشود مبني بر اينكه اگر نوبت بعدي تل آويو را بزنند، تعجب نخواهيم كرد. سرافكندگي در برابر ايران پس از يكي دو سال تهديد و پرزور يافتن سنبه ايران، موضوع ديگري خارج از حوصله اين نوشتار است. در چنين شرايطي، راهانداختن يك درگيري كوچك در غزه و ايجاد آرايش جنگي، اگر هيچ خاصيتي نداشته باشد كه ندارد شايد لااقل بتواند شهروندان نيم بند صهيونيست را مرعوب و منسجم كند يا چنان ترس را بر آنان مستولي سازد كه موقتا دنبال اعتصاب و اعتراض و اغتشاش خياباني نباشند. نتانياهو نيز شايد بدين ترتيب بتواند نمدي از اين كلاه براي خود در انتخابات ژانويه بدوزد.
۳-حمله به غزه براي كتمان انواع بحرانهاي لاعلاج اسرائيل، نقض غرض است. استيصال و ناتواني در اين جنگ در هر دو احتمال- طولاني شدن يا توقف زودهنگام جنگ- لطمه بزرگي به قدرت رو به افول اسرائيل خواهد بود. ترساندن اتباع خود به قصد برقراري ثبات و امنيت در حاكميت، با اصابت موشكهاي جديد حماس وسعت غيرقابل كنترل پيدا ميكند و اين يعني اينكه مهاجران به خطا در اين سرزمين اشغالي اقامت گزيدهاند. از ديگر سو خبط اخير نتانياهو- باراك، شكاف موجود ميان جهان اسلام و آمريكا را تشديد خواهد كرد همچنان كه به عنوان يك رويداد راهبردي ديگر، باعث در اولويت قرار گرفتن مسئله فلسطين و تهديد اسرائيل نزد ملتهاي منطقه به جاي پروژههاي جعلي نظير سوريه خواهد شد. بعد از موج ۲ سال پيش بيداري اسلامي و انقلاب ملت ها، مثلث «آمريكايي- عبري- عربي» كوشيدند ضمن بحران سازي در سوريه و ايجاد انفعال در ميان دولتهاي جديد منطقه، بهار عربي مدعايي را مصادره به مطلوب كنند و موجي از فشار را عليه جبهه مقاومت به واسطه نقش آفريني تركيه اخواني و قطر و عربستان سازمان دهند. ادعا اين بود كه الگو را نبايد از ايران شيعه بلكه تركيه يا مصر سني اخواني اخذ كرد. البته همان زمان هم سوال بود كه آمريكاي طرفدار جنگهاي صليبي و تركيه مدعي دموكراسي شبه سكولار چگونه ميتوانند با رژيمهاي مرتجع و خودكامه قطر و سعودي (وهابي مسلك) و يا تروريستهاي تندرو القاعده متحد شوند؟! در عين حال به اعتبار حوادث متعدد، مسئله فلسطين در حال كمرنگ شدن بود.
خراسان
«هرچه ميتوانيد بتازيد اما خدايي هم هست» عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعي است كه در آن ميخوانيد:
بتازيد، هرچه ميتوانيد و تا هر کجا که ميخواهيد و ميتوانيد بتازيد، هرچه ميتوانيد کيسه مردم را خصوصاً اقشار کم درآمد و کمتر برخوردار را خالي کنيد و حتي کوچک ترين فرصت را براي ترک تازي «اسب مراد» خود در اين عرصه از دست ندهيد! عمر اين فرصت کوتاه است تازه اگر اين فرصت عمري کوتاه نداشته باشد اما دير يا زود از دست ميرود!
حالا که به دلايل گوناگون قيمت قريب به اتفاق کالاها و خدمات از حالت گراني سال شمار، ماه شمار و حتي هفتهاي درآمده و روزانه شده و گاه ساعت ميزند چرا نبايد از اين «فرصت طلايي» استفاده کنيد؟! شايد چنين فرصتي ديگر تکرار نشود يا کمتر گيرتان بيايد، پس تا ميتوانيد بر گرده مردم فشار بياوريد و چنگال حرص و آز و طمع و مال اندوزي و بي انصافي خود را بر حلقوم مردم بفشاريد. اگر الان احتکار نکنيد شايد ديگر کمتر فرصت احتکار ارزاق و مايحتاج عمومي و کالاهاي ضروري و غيرضروري را پيدا کنيد!
حالا که دشمنان ملت هرچه توانستهاند حلقه تحريم و محاصره اقتصادي را تنگ کردهاند و از تحميل هيچ فشار سياسي، اقتصادي و هجمه سنگين و همه جانبه تبليغي و جنگ رواني مضايقه نميکنند حالا که سران رژيم غاصب صهيونيستي و بر سرير قدرت نشستگان ننگين ترين تروريسم دولتي هرازگاهي چنگ و دندان نشان ميدهند و عليه منافع و حقوق ملت بزرگ ايران خط و نشان ميکشند و حالا که دشمنان نه تنها هر کاري که از دستشان بر ميآيد براي جلوگيري از فروش نفت کشورمان انجام ميدهند و به هر طريقي درصدد کاهش درآمدهاي ملي کشورمان هستند، بلکه واردات مواد اوليه مورد نياز کارخانههاي توليدي را هرچه توانستهاند محدود کردهاند و حالا که نه تنها از فروش هواپيماهاي مسافربري که با جان انسانها ارتباط دارد، بلکه حتي بر سر واردات دارو که ضرورتي حياتي براي نجات جان بيماران است مانع تراشي ميکنند و بعد در اقداماتي تبليغاتي با ژست انسان دوستانه درباره اجازه ورود دارو به کشورمان جلوي دوربينها لاف ميزنند و حالا که…
و حالا که شتاب و سرعت نابه جا در اجراي هدفمندي يارانهها و همچنين پرداخت نکردن سهم کارخانهها و واحدهاي توليدي از محل درآمد هدفمندي يارانهها يا اجرايي نشده يا بسيار ضعيف عملياتي شده و در نتيجه به بخشهاي قابل توجهي از صنايع و توليدات خدشههاي جدي وارد شده است و حالا که به خاطر مشکلات فراوان، افق چندان روشني براي ورود سرمايه گذاران به عرصه توليد وجود ندارد و در کنار اينها به خاطر برخي بي تدبيريها و سوءمديريتها و ناتوانيها قيمت ارز نيز در کمتر از يک سال بعد از آن سير صعودي و جهشها تازه به حداقل دو برابر افزايش پيدا کرده است و در شرايطي که سرمايههاي سرگردان و نقدينگي در کشور از ۹۲هزار ميلياردتومان در پايان سال ۸۴ به ۴۰۰هزار ميلياردتومان در نيمه سال ۹۱ رسيده و رشد بي رويه بيش از ۴برابري داشته است حالا که برخي به جاي پرداختن به مطالبات به حق اقتصادي و معيشتي و فرهنگي مردم از خيلي قبل همچنان خود را درگير مسائل و حاشيهها و چالشهاي انتخابات رياست جمهوري آينده کردهاند و برخي نيز حتي پس از تاکيد صريح رهبري هنوز از دعوا و بگومگوهاي سياسي و فرافکني و اختلاف دست بر نميدارند و در شرايطي که بازار نظارت و کنترل نيز اساساً رونق چنداني نداشته و ندارد و در بسياري موارد بعضيها هر کاري که ميخواهند ميکنند! پس چرا از اين بستر و فرصت طلايي نبايد استفاده کرد؟! و به احتکار کم و زياد همين کالاهاي موجود نپرداخت؟! و چرا نبايد بي دليل و با دليل هر چه ميتوانند قيمتها را در نهايت بي انصافي بالا نکشند حتي قيمت اجناس و کالاهايي که کمترين يا اصلاً ارتباطي به فضاي تحريم و ارز و دلار و واردات ندارد؟! چه فرصتي مناسب تر از اين موقعيت براي سوءاستفاده محتکران و مکندگان خون مردم که با دشمنان و بدخواهان اين ملت خواسته يا ناخواسته همراهي کنند؟! و اسف بارتر اين که در چنين فضايي حتي برخي صنايع و کارخانههايي که از بيت المال و بودجه ها، تسهيلات و حمايتهاي مستقيم و غيرمستقيم مالي و دولتي بهرهها ميبرند ساز گران کردن قيمت هايشان کوک تر از هميشه شده است، نمونه روشن آن برخي از خودروسازها! پس هان اي کساني که گويي نه تنها روز «حساب و جزا» را يا به حساب نميآوريد و يا خيلي دور ميپنداريد بلکه حتي بر فطرت و وجدان انساني و انصاف و آدميت پا گذاشته ايد همچنان بتازيد و چپاول کنيد و بر گرده مردم فشار بياوريد اما بدانيد هنوز براي روي آوردن به معادباوري و رعايت وجدان و انصاف شايد فرصت باقي باشد!
در اين ميان نقش مهم تک تک خانوادهها و آحاد مردم براي مهار رشد سرسام آور قيمتها را نميتوان و نبايد ناديده گرفت چرا که اصلاح «الگوي مصرف» ازيک سو و ايجاد اعتدال در خريد و تنها بهاندازه نياز خريد کردن و مصرف درست و بهينه، از سوي ديگر کمک بسيار موثري حداقل در مهار و کنترل مصرف و به تبع آن گران شدن قيمتها دارد. نمونههاي فراواني از همراهي مردم در کشورهاي ديگر حتي در شرايط نه چندان غيرعادي وجود دارد؛ مثلاً در کشور ۲۴۰ميليون نفري اندونزي که پرجمعيت ترين کشور مسلمان جهان است و قوت غالب اکثر قريب به اتفاق مردم برنج است، آن هم در سه وعده صبحانه، ناهار و شام و علي رغم رسيدن به خودکفايي توليد برنج و برداشت ساليانه ۴۰ ميليون تن برنج از شاليزارهاي اين کشور و با وجود مصرف ۳۳ميليون تني، مردم براي کمک به اقتصاد کشورشان و کاهش نيافتن ارزاق عمومي و به خاطر ايجاد زمينه براي حتي صادرات برنج مدتي است که در اين کشور، قاعده «يک روز بدون برنج» را پذيرفتهاند و به آن عمل ميکنند.
جريان آن صاحبخانه آلماني که به يکي از ايرانيان مقيم خارج آپارتماني اجاره داده بود نيز تقريباً معروف شده است، قصه از اين قرار است که چندي پيش کالايي در آن کشور گران و تقريباً زمينه آن در بازار کمتر شد، اين هم وطن همان روز به يکي از سوپرمارکتهاي بزرگ مراجعه کرده بود و چون اين خبر را شنيده بود مقدار فراواني از آن کالا خريداري کرده بود، از قضا صاحبخانه آلماني، مستاجر خود را در آسانسور يا هنگام ورود به منزل ميبيند و مستاجر ايراني به صاحبخانه آلماني توصيه ميکند که تا گران تر و کمياب نشده است شما هم برويد و اين کالا را تهيه کنيد، بعد از اين جريان بلافاصله روز بعد صاحبخانه آلماني از مستاجرش تقاضا ميکند که آپارتمان او را تخليه کند، وقتي مستاجر دليل را جويا ميشود، صاحبخانه بي درنگ ميگويد شما با اين کار به مردم و کشور آلمان جفا بلکه خيانت کرده ايد، پس بايد خانه من را خالي کنيد. در کشور ژاپن نيز مثالهاي فراواني از اين گونه اقدامات مردمي وجود دارد. از اينها که بگذريم، کنار گوش خودمان همين مردم عربستان، چند هفته پيش که قيمت مرغ مقداري گران شده بود، گفتند مرغ نميخوريم تا بگندد و ارزان شود، ولي متاسفانه برخي از ما مردم تا صداي کمبود کالايي در شهر و ديارمان ميپيچد در اولين فرصت اقدام به خريد حتي براي چند ماه آينده ميکنيم که اين خود نيز بدون شک کار درستي نيست و عاملي براي داغ تر شدن بازار افزايش قيمتها و گراني ميشود.
جمهوري اسلامي
«مسلمان كشي از سوريه تا غزه» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
هر چند اين اولين بار نيست كه صهيونيستها به غزه حمله ميكنند و در اين بخش از سرزمين اسلامي فلسطين مسلمان كشي به راه مياندازند، ولي جنگ غزه اينبار با دفعات گذشته تفاوت اساسي دارد.
اردوكشي ارتجاع عرب به همراه آمريكا، انگليس، فرانسه و تركيه به كشور سوريه و نزديك دو سال خون ريزي، ويرانگري و به راهانداختن برادركشي در سرزميني كه در نقطه تماس با رژيم صهيونيستي قرار دارد و از خطوط مقدم جبهه مبارزه با غده سرطاني اسرائيل است، مقدمهاي بود براي آنچه امروز در غزه ميگذرد.
چهره خونين غزه، اين روزها بيش از هر چيز نشان دهنده همدستي ارتجاع عرب با آمريكا و صهيونيسم بين الملل است. صهيونيستها براي گرفتن انتقام شكست از مردم غزه در جنگ ۲۲ روزه، اين روزها را كه سوريه بشدت تضعيف شده و جهان عرب دچار تشتت است مناسبترين زمان دانستهاند. اينكه انجام انتخابات رياست جمهوري آمريكا و انتخابات پيش روي اسرائيل نيز در تعيين زمان حمله صهيونيستها به غزه سهم و نقش دارند يا نه، در اصل و اساس موضوع تغييري پديد نميآورد.
شرايط بغرنج سوريه از دو جهت به صهيونيستها كمك ميكند اهداف شوم خود را در جنگ غزه دنبال كنند؛ اول اينكه بخش عمدهاي از نيروها و امكانات جهان عرب و اسلام درگير ماجراي سوريه است و ديگر اينكه افكار عمومي نيز نميتواند روي غزه متمركز شود و چارهاي غير از تقسيم شدن ميان آن و آنچه در سوريه ميگذرد ندارد.
اگر حمله صهيونيستها به غزه بتواند رهبران حماس را هوشيار كند و آنها را به پيدا كردن پاسخ اين سؤال وادار نمايد كه چرا به تشويق شيوخ قطر و امارات و عربستان و البته دلارهاي نفتي آنها حاضر شدند به دولت سوريه كه حداقل سه دهه آنها را در پناه خود گرفت و با كمكهاي همه جانبهاي كه به آنها كرد در قد برافراشتن در برابر رژيم صهيونيستي نقش قابل ملاحظهاي ايفا كرد، پشت كنند و به دامن ارتجاع عرب پناه ببرند؟
ميتوان به آينده اين جنبش فلسطيني اميدوار بود. سران حماس اگر بتوانند پاسخ اين سؤال را پيدا كنند، طبعاً با سؤال ديگري نيز مواجه خواهند شد كه پاسخ دادن به آن چندان مشكل نيست. سؤال دوم اينست كه اكنون شيوخ قطر و امارات و عربستان چرا براي دفاع از مردم غزه سلاحهاي انبار شده در زرادخانههاي خود را به صحنه نميآورند و عليه رژيم صهيونيستي وارد جنگ نميشوند؟
پاسخ ساده اما بسيار تلخ و تأسف بار اينست كه شيوخ مرتجع عرب با هدف فرو پاشاندن جبهه ضد صهيونيستي اقدام به جدا كردن حماس از سوريه و به راهانداختن مسلمان كشي در سوريه كردند. هدف آنها اين بود كه اين جبهه دچار ضعف و سستي شود، رهبران حماس تفكر مبارزه مسلحانه عليه رژيم صهيونيستي را كنار بگذارند و فعاليت سياسي را جايگزين آن كنند تا غده سرطاني اسرائيل در جهان عرب و در قلب دنياي اسلام بدون هيچ مزاحمتي رشد كند و اهداف سلطه جويانه خود را تأمين نمايد.
سران ارتجاع عرب هر سال ميلياردها دلار سلاح ميخرند و با اين اقدام، از يكطرف اقتصاد آمريكا و اروپا را از ورشكستگي نجات ميدهند و از طرف ديگر همين سلاحها را براي فرو پاشاندن جبهه ضد صهيونيستي و سركوب ملتهاي خود كه از بيكفايتي، وابستگي و ستمكاري دولتها و حاكمان خود به ستوه آمده و عليه آنها قيام ميكنند بكار ميگيرند.
كشف مقادير زيادي سلاحهاي حمل شده از عربستان و قطر به سوريه كه در كنار سلاحهاي اسرائيلي توسط مزدوران القاعده و تكفيريها عليه دولت و ارتش و مردم سوريه بكار گرفته ميشوند، همين واقعيت تأسف بار را به اثبات ميرسانند. سلاحهاي انبار شده در زرادخانههاي كشورهاي عربي هرگز براي مقابله با تجاوزات رژيم صهيونيستي بكار گرفته نشدهاند و امروز سران ارتجاع عرب به جاي ايستادن در كنار مردم غزه و جنگيدن با ارتش متجاوز رژيم صهيونيستي درحال رايزنيهاي پشت پرده براي پيروز شدن صهيونيستها در اين جنگ و تحكيم هرچه بيشتر رژيم صهيونيستي هستند. حكام بيريشه و مزدور كشورهاي عربي حتي در ماجراي دو هفته قبل سودان كه بمب افكنهاي اسرائيلي يك كارخانه را در قلب خارطوم بمباران كردند، كوچكترين اقدامي عليه رژيم صهيونيستي نكردند. آنها هر روز تحت عنوان اتحاديه عرب براي فرو پاشاندن جبهه ضد صهيونيستي و به دست آوردن رضايت آمريكا و انگليس و صهيونيستها در ماجراي سوريه بيانيه صادر ميكنند ولي اين به اصطلاح اتحاديه عرب حاضر نيست كوچكترين اقدامي براي دفاع از مردم فلسطين و حمايت از ملتهاي عرب در برابر جنايات حكام وابسته و ظالم به عمل آورد.
سياست روز
«ريشه حمله به غزه» عنوان يادداشت روز روزنامه سياست روز به قلم قاسم غفوري است كه در آن ميخوانيد:
رژيم صهيونيستي از چهارشنبه حملات گسترده هوايي و زميني را عليه غزه آغاز كرده است كه البته با پاسخهاي همه جانبه گروههاي مقاومت همراه شده است. هر چند كه حملات صهيونيستها به غزه امري قديمي ميباشد اما شدت گرفتن اين حملات در مقطع كنوني امري قابل توجه ميباشد. در كنار مولفههايي مانند طرح صهيونيستها براي كشتار فلسطينيها و مقابله با توان روز افزون فلسطينيها مسئله انتخابات دروني رژيم صهيونيستي از مولفههاي اصلي اين حملات را تشكيل ميدهد. انتخابات زود هنگام صهيونيستها در حالي در ژانويه برگزار ميشود كه نتانياهو نخست وزير اين رژيم براي رسيدن به اهداف خود با مجموعهاي از چالشهاي داخلي و خارجي مواجه است.
نخست آنكه نتانياهو در حوزه اقتصادي و اجتماعي كاركرد چنداني نداشته كه ميتواند به مولفهي براي رقباي انتخاباتي وي مبدل شود. در اين شرايط وي با بالا بردن فضاي امنيتي نظير حمله به غزه از يك سو مانع توجه افكار عمومي به مسائل اقتصادي و اجتماعي ميشود و از سوي ديگر با ترور رهبران مقاومت نظير شهید احمد جعبری معاون فرمانده گردانهاي قدس چنان تبليغ ميكنند كه وي توان برقراري امنيت و سركوب مقاومت را دارا ميباشد.
دوم آنكه نتانياهو در حوزه سياسي براي نمايش اقتدار خود داراي چالشهايي است. مخالفتهاي جهان با استمرار شهرك سازي در قدس و كرانه باختري، گرايش مصر به گسترش روابط با غزه، ناتواني در سوق دادن ابومازن به روند سازش براي كسب امتيازهاي جديد از فلسطيني ها، ناتواني در سرنگون سازي نظام سوريه، شكست در برابر حزب ا.. لبنان بويژه پرواز پهپاد ايوب بر آسمان سرزمينهاي اشغالي، ناتواني ايجاد اجماع جهاني عليه ايران، بازگشايي پرونده فلسطيني در سازمان ملل، از جمله چالشهاي نتانياهو در عرصه بين الملل است.
هر كدام از اين پروندهها ميتواند نشانهاي بر تزلزل كاري نتانياهو باشد چنانكه مخالفان وي تاكيد دارند كه در دوران نتانياهو اين رژيم در انزواي جهاني قرار گرفته است. با توجه به اين شرايط نتانياهو از يك سو به دنبال پنهان سازي اين شكستها است و از سوي ديگر تلاش دارد تا با باج گيري از عرصه بين الملل آنها را به همراهي با خواستهاي تلآويو وادار سازد. به عبارت ديگر سياست نتانياهو در قبال غزه باج خواهي از جامعه جهاني است كه بر اساس آن اموري نظير عدم مخالفت با ساختن شهركهاي جديد در كرانه باختري و قدس، عدم برقراري روابط مصر با غزه، بسته شدن پرونده فلسطين در سازمان ملل، تشديد مقابله با جبهه مقاومت در منطقه و… را طلب كند.
نكته قابل توجه آنكه نتانياهو از تكرار سرنوشت المرت براي خود در هراس است لذا احتمال حمله گسترده مانند جنگ ۲۲ روزه در دوره كنوني كمي دور از ذهن ميباشد.
نتانياهو صرفا به دنبال ايجاد فضاي تبليغاتي است بويژه اينكه پاسخهاي مقاومت نشان داده كه در برابر حملات سكوت نميكنند. پاسخهاي مقاومت هزينههاي سنگيني براي نتانياهو دارد لذا وي سعي ميكند تا درجه تهاجم را در وضعيت كنوني حفظ كند تا در سايه آن امتيازاتي را از جامعه جهاني كسب كند تا نتيجه نهايي، پيروزي وي در انتخابات اين رژيم باشد.
تهران امروز
«اهداف اسرائیل در حمله به غزه» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حسن هانيزاده است كه در آن ميخوانيد:
تهاجم گسترده ارتش رژیم صهیونیستی به ساکنان نوار غزه که متاسفانه با سکوت جامعه جهانی وعربی مواجه شده نشان ميدهد که ملت فلسطین قربانی یک سلسله توطئههای داخلی، عربی و جهانی قرار گرفته است. از یکسو حزب لیکود به رهبری بنیامین نتانیاهو در آستانه بر گزاری انتخابات زود هنگام قرار دارد وتجربه ثابت کرده که گروههای افراطی یهودی نوعا از این حزب پشتیبانی ميكنند. این حزب در طول دهههای اخیر همواره ثابت کرده که برای پیروزی بررقبای خود ازهژمونی غیرانسانی کشتار مردم فلسطین برای رسیدن به اهداف انتخاباتی خود استفاده ميكند.
در عین حال شرایط داخلی نتانیاهو به مراتب نسبت به سالهای اخیر بدتر شده زیرا بروز اختلاف میان دو حزب کادیما و لیکود به تضعیف کابینه نتانیاهو منجر شده است. لذا رهبر حزب لیکود تلاش ميكند از رهگذر کسب آرای یهودیان افراطی بار دیگر با حذف رقبای سیاسی وحزبی خود قدرت را بهطور کامل در دست بگیرد تا در آینده نیازی به ائتلاف با سایر احزاب نداشته باشد.
در عین حال کابینه نتانیاهو در طول ۳ سال گذشته بهرغم تهدید ایران به یک حمله نظامی نتوانسته دست به هرگونه اقدامی علیه ایران بزند لذا با بمباران شهر غزه به نوعی در صدد جبران این شکست بر آمده است. در ابعاد منطقهاي با توجه به رخدادهای دو سال اخیر جهان عرب وسرنگونی برخی دیکتاتورها که به تضعیف جایگاه منطقهاي رژیم صهیونیستی منجر شده لذا این رژیم برای خروج از انزوای سیاسی دست به کشتار مردم غزه زده است.
تهدید اخیر محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی برای طرح موضوع عضویت غيررسمي فلسطین در سازمان ملل موجب شده تا بنیامین نتانیاهو تهدیدهای خود را علیه ملت فلسطین عملیاتی کند. در گستره بينالمللی انتخاب مجددباراک اوباما به عنوان رئیس جمهوری آمریکا که با پشتیبانی پنهانی لابی صهیونیستی صورت گرفت موجب شد تا حزب لیکود برای ترور رهبران نظامی حماس از آمریکا چراغ سبز دریافت کند.
ترور دردناک احمد الجعبری یکی از فرماندهان بلند پایه حماس که در شكلگيري گردانهای موشکی حماس نقش برجستهای داشت در حقیقت تنها دستاورد حمله اخیر نتانیاهو به غزه بود در حالی که کشتار مردم فلسطین اوج توحش بنیامین نتانیاهو را ثابت ميكند. اوباما که خود را وامدار رای یهودیان آمریکا میداند در برابر تهاجم ارتش رژیم صهیونیستی سکوت اختیار کرده واین سکوت نتانیاهو را به ادمه حملات خود علیه مردم غزه تشویق کرده است. انگلیس که شریک جنایات آمریکا و اسرائیل است حماس را آغاز گر این حملات تلقی کرده واعلام کرد که اسرائیل در برابر تهاجمات جنبش حماس از خود دفاع ميكند.
متاسفانه بهرغم حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به مردم بیدفاع غزه شورای امنیت سازمان ملل، اتحادیه عرب وسازمان همكاريهای اسلامی بدون توجه به عمق این فاجعه انسانی همچنان سکوت اختیار کردهاند.
اتحادیه عرب که در طول ۲۰ ماهی که از بحران سوریه میگذرد دهها نشست در سطح وزرای خارجه وسفرای کشورهای عربی در این اتحادیه تشکیل داده، اکنون در برابر بمباران غزه توسط رژیم صهیونیستی هیچگونه واکنشی از خود نشان نمیدهد.
این سکوت نشان ميدهد که اتحادیه عرب از اهداف خود که دفاع از ملت فلسطین است دور شده وبه ابزاری در خدمت برخی کشورهای وابسته عرب مانند عربستان وقطر تبدیل شده است. مصر که به لحاظ ساختار جمعیتی بزرگترین کشور عربی بهشمار ميرود در یک اقدام نمایشی وظاهری وبدون اتخاذ سازوکاری مناسب برای منع رژیم صهیونیستی از ادامه بمباران غزه تنها به اعزام «هشام قندیل» نخست وزیر خود به غزه برای بازدید ۳ ساعته اکتفا کرد.
در حالی که مصر میبایستی با استفاده از ظرفيتهای سیاسی وامکانات منطقهاي وبينالمللی خود برای پایان دادن به جنایات اسرائیل علیه مردم غزه اتحادیه عرب را به یک نشست فوقالعاده در سطح سران تشویق کند. همچنین سکوت عربستان وقطردر برابر کشتار مردم فلسطین نشان ميدهد که این دو کشوردر محور آمریکا واسرائیل قرار دارند وبه ابزاری در دست آمریکا وغرب تبدیل شدهاند.
سفر اخیر شیخ حمد بن خلیفه آل ثانی به غزه نه تنها مشکلی از مشکلات ملت فلسطین بهویژه اهالی غزه را حل نکرد بلکه به بروز شکاف بیشتر میان جنبش حماس وتشکیلات خودگردان فلسطینی منجر شده است.
آفرينش
«معضلات ارزي براي بهداشت و درمان» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن ميخوانيد:
باكهنه شدن معضل ارز در كشور هر روز شاهد افزايش فشارهاي اقتصادي بر بخشهاي مختلف جامعه هستيم. تاثيراتي منفي كه باعث اختلال در روند فعاليتهاي معمول آنها گرديده و بعضاً شرايط بحراني را رقم زده است.
بخش سلامت و درمان كشور يكي از بخشهايي است كه درحال پاگذاشتن به مرحله بحراني ميباشد. عدم مديريت ارزي در اين بخش باعث گراني خدمات درماني بيمارستانها و افزايش بي سابقه قيمت دارو در كشور شده است. بر اساس استانداردهاي وزارت بهداشت و درمان، انبارهاي دارويي بايد براي ۶ ماهه آينده کشور ذخيره داشته باشد، اما گزارشهاي سازمان غذا و دارو نشاندهنده ناکافي بودن ذخاير دارويي بوده، بهگونهاي که هماکنون تنها براي ۲ ماه ذخيره باقي مانده است.
آمارها حاکي از آن هستند که از ابتداي امسال تا کنون تنها ۶۰۰ ميليون دلار ارز مرجع از ميزان ۲ و نيم مليارد دلار ارز مورد نياز براي واردات دارو از سوي دولت تأمين شده است و مسولان نيز در پاسخ به الباقي ارز اختصاصي واردات دارويي اظهار بي اطلاعي ميكنند.
مسئله ديگر بحث مربوط به افزايش هزينههاي درماني و معضلاتي است كه بيماران و بيمارستانها با آن رو به رو شدهاند. به عنوان نمونه ” يک بيمار براي درمان دريچه ميترال قلب بايد ۳۷ هزار دلار پرداخت كند كه با قيمت دلار، پارسال ۶۰ ميليون تومان تمام ميشد و حالا بايد ۱۲۰ ميليون تومان بابت آن پرداخت كند. قيمت يک خدمت پايه سيتياسکن از ۱۴۰ هزار تومان در ابتداي سال ۹۱ به ۲۷۰ هزار تومان در حال حاضر رسيده است. ” آيا بيماران توانايي تامين اين هزينهها را دارند يا بايد منتظر مرگ باشند؟!
از سوي ديگر بيمارستانها نيز مجبورند براي تامين هزينههاي خود قيمت خدمات را افزايش دهند. براساس آمار دانشگاههاي علوم پزشکي قيمت تمام شده خدمات و ملزومات مصرفي پزشکي با ۳۵۰ درصد افزايش روبرو شده است. با ادامه اين روند بسياري از بيمارستانها با كاهش پذيرش و احتمالاً تعطيلي و ورشكستگي مواجه خواهند شد. پرداختهاي بيمهاي نيز نميتواند راهگشاي بيمارستانها باشد، چون خريد و تامين ملزومات پزشكي و دارويي از سوي شركتهاي توليدكننده و واردكننده به صورت نقدي انجام ميشود، و بيمهها به صورت نسيه و درطول سال به بازپرداخت هزينهها ميپردازند. ضمن اينكه درحال حاضر بدهي شرکتها و بيمههاي طرف قرارداد بيمارستانهاي خصوصي فقط در تهران بالغ بر ۲۰۰ ميليارد تومان است.
رشد ۳۷۰ درصدي قيمت کيتهاي آزمايشگاهي، گراني و نايابي فزاينده فيلم راديولوژي، رشد ۲۹ درصدي هزينه آب، جهش ۶۵ درصدي مواد مصرفي و مواد غذايي در شش ماهه نخست سال ۱۳۹۱ از مهمترين مشکلات مالي بيمارستانها و مراکز درماني ميباشد كه فشارآن بر بيماران نيز تحميل شده است.
نمي توان گفت كه آثارمخرب ارز دركدام بخش از جامعه تاثيرات بيشتري داشته است، اما بايد اذعان داشت كه هيچ چيزي بيشتر از سلامت مردم ارزش مادي و معنوي ندارد. از مسولان خواستاريم تا توجه بيشتري نسبت به اين بخش داشته باشند و اگر هم اقداماتي دردست دارند به اطلاع اقشار جامعه همچون بيماران خاص كه با نااميدي به هزينههاي سرسام آور درمان چشم دوختهاند، برسانند تا اندكي از زير بار فشارهاي رواني خارج شوند.
حمايت
«درسهاي غزه» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد:
رژيم صهيونيستي در روزهاي اخير باز هم غزه را آماج حملات خود قرار داده است كه در نتيجه آن دهها نفر شهيد و زخمي شدهاند. البته گروههاي فلسطيني نيز پاسخهاي گستردهاي به اين تهاجمات دادهاند كه يادآور پايداري غزه در جنگ ۲۲ روزه است. حملات كنوني صهيونيستها به غزه در كنار پيامدهاي انساني و ويرانههاي گستردهاي كه بر جاي گذاشته داراي پيامدهاي بسياري ميباشد كه واهي بودن بسياري از ادعاهاي منطقهاي و جهاني را آشكار ميسازد.
نخست آنكه صهيونيستها در هفتههاي گذشته به صورت مستقيم و غير مستقيم ادعاي ادامه روند سازش را مطرح كرده و حتي برخي منابع از رويكرد صهيونيستها به تكرار سرنوشت فتح براي حماس خبر دادهاند. برخي منابع صهيونيستي ادعا كردهاند كه اين رژيم پذيرنده حماس در صورت كنار نهادن مقاومت و رويكرد به روند سازش است. دوم آنكه كشورهاي عربي در هفتههاي اخير رويكردهايي به غزه داشتهاند كه گرايش مصر، قطر، بحرين و… به حمايت از غزه در اين چارچوب بوده است.
تركيه نيز ادعاهاي بسياري را در اين حوزه مطرح كرده و چنان وانمود ساخته كه در كنار غزه و حماس قرار دارد بگونهاي كه اردوغان، خالد مشعل را در نشست كميته مركزي حزب عدالت و توسعه دعوت کرد. اين كشورها ادعا داشتند كه در كنار حماس خواهند بود به شرطي كه برخي خواستههاي آنها نظير دوري از سوريه و ساير اركان مقاومت را اجرايي سازند و به تقويت ديدگاه اخواني بپردازند.
آنها وعده داده بودند كه متحدان جديد براي حماس خواهند بود كه ديگر نيازي به ايران، سوريه، حزب ا… نداشته باشند. سوم آنكه در روزهاي اخير فلسطينيها با محوريت ابومازن رئيس تشكيلات خودگردان فعاليتهاي بسياري را در سطح اتحاديه عرب، سازمان ملل و كشورهاي غرب آغاز كردهاند تا به اصطلاح طرح عضويت دائم فلسطين در سازمان ملل را اجرايي سازند.
نكتهاي كه در تحولات كنوني غزه آشكاراست آنكه اولا صهيونيستها به هيچ عنوان تابع صلح نبوده و جنايت و كشتار ماهيت اصلي آنها را تشكيل ميدهد بنابراین دلبستن به روند سازش امري واهي است. ثانيا كشورهاي عربي، غربي، سازمان ملل با سكوت و يا مواضع انتقالي خود در قبال غزه، اثبات كردند كه ادعاهاي آنها در قبال فلسطين و حماس ادعاهايي واهي بوده و فقط براي دور ساختن آنها از مقاومت بوده است.
به عبارتي اين ائتلاف بر آن بودهاند كه حماس از مقوله مقاومت جدا سازند در حالي كه تحولات كنوني غزه نشان داد كه اين ادعاها فقط براي فريب حماس بوده است و آنها هرگز طرحي براي حمايت از آن و فلسطين ندارند. تحولات غزه اثبات كرد كه راهكار گروههاي فلسطيني از جمله حماس ادامه حضور در جبهه مقاومت است كه آنها را به تحقق آرمانهاي خود مبني بر آزادي فلسطين به پايتختي قدس شريف رهنمون خواهد يافت و ساير راهها در نهايت با شكست همراه خواهد بود.
مردم سالاري
«محرم؛ ماه عزت و ايثار» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم محمدرضا شعباني است كه ر آن ميخوانيد:
محرم از راه رسيد؛مبداء تاريخ اسلام، سال هجرت پيامبر اسلام (ص) و ماه نخست آن محرم است، علت نامگذاري محرم آن است که جنگ در اين ماه حرام است. محرم با حادثه عاشورا عجين شده و فرا رسيدن آن دلها را پر از غم ميسازد، براي ارادتمندان خاندان پيامبر(ص) در سراسر جهان انگار محرم بهار غم است که در آن گلهاي گريه ميشکفند.
محرم ماه برافراشتن پرچم عزاست که دوستداران اهل بيت با دلدادگي با برافراشتن آن بر بام مساجد و حسينيهها و سردر منازل، جهانيان را به عزاي سالار شهيدان دعوت ميکنند.
امام حسين(ع) و ياران با وفايش:
امام حسين(ع) در سوم شعبان سال چهارم هجري در مدينه به دنيا آمد. رسول خدا نام او را حسين نهاد. وي در آغوش پيامبر(ص) بزرگ شد و مورد علاقه شديد آن حضرت بود. زمان رحلت رسول خدا شش ساله بود. آن حضرت داراي صفات برجستهاي چون علم، شجاعت، عفو، بخشش، صلح، بزرگواري، تواضع و دستگيري از نيازمندان و بينوايان بود. در دوران خلافت پدرش عليبنابيطالب(ع) در کنار آن حضرت بود و در ۳ جنگ، آن حضرت را همراهي نمود. بعد از شهادت پدر بزرگوارش، در زمان امام حسن مجتبي(ع) مانند سربازي فداکار، مطيع رهبر و مولاي خويش، همراه آن حضرت بود.
با شهادت امام حسن(ع) بار امامت امت بر دوش او قرار گرفت، آن حضرت در دوران حکومت معاويه نسبت به کشتارها، دستگيريها و سياستهاي او همواره از معترضان سرسخت بود. پس از مرگ معاويه، يزيد به والي مدينه نامه نوشت تا از امام حسين(ع) به نفع او بيعت بگيرد. آن حضرت که از بيکفايتي و فساد يزيد آگاه بود از بيعت امتناع نمود و براي نجات دين، راه مبارزه و مخالفت با حاکميت جور را در پيش گرفت.
با اين وضعيت به وجود آمده، آن حضرت بيدرنگ از مدينه به مکه هجرت کرد و پس از دعوت کوفيان و شيعيان عراق براي هجرت به کوفه ابتدا مسلمبنعقيل را با نامه براي شيعيان کوفه و بصره به عنوان سفير خويش روانه نمود و پس از دريافت جواب آنان و بيعتشان با مسلمبنعقيل در ذيحجه سال ۶۰ هجري به سوي عراق حرکت کرد. پس از پيمانشکني و روي گرداني کوفيان و با شهادت مسلم، اوضاع عراق دگرگون شد و آن حضرت که با خانواده و ياران جان نثار خويش عازم کوفه بود قبل از رسيدن به آن سرزمين، در محل سرزمين کنوني کربلا در محاصره دغلبازان دين به دنيا فروش سپاه کوفه افتاد. ولي هرگز سر تسليم فرود نياورد و ذلت را ذليل نمود و در روز عاشورا به همراه اصحاب شهادتطلب و با وفايش در اوج شجاعت و فداکاري، ايمان و بصيرت مظلومانه و تشنهکام به شهادت رسيد.
از آن تاريخ به بعد با فرا رسيدن ماه محرم، عشق حسيني در قلب مالامال از شور و عشق شيعيان و آزادگان جهان شعله ميگيرد و آرمان و اهداف خدائي امام حسين(ع) و آثار قيام حضرتش فرصتي است براي شناخت هر چه بيشتر عاشقان و هم کشتي نجات است براي کساني که به مسير گناه و گمراهي چشم دوختهاند.
بار ديگر به ماه محرم، ماه خون و قيام که از راه رسيد درود ميفرستيم و با گلاب اشک خويش غبار راه عزاداران حسيني را ميشوئيم و با نسيم گرم کربلائي گوش جان را مينوازيم و از صميم قلب و صداي رسا، بر اصول اسلامي، احکام قرآني، سنت پيامبري، ولايت و امامت و تداوم آن در نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران يعني ولايت فقيه پاي فشرده و هرگز تسليم ذلت نميشويم.
ابتكار
«تو خود گويي، خود خندي… عجب مرد هنرمندي!» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم محمدعلي وکيلي است كه در آن ميخوانيد:
عملکرد دولت در بحران ارز و طلا موجب سر گيجه و باعث تشکيک در راه طي شده ميباشد. مصاحبه وزير محترم اقتصاد با شبکه ۲ سيما در چهار شنبه شب مصداق بارز عنوان مقاله است او با حرارت و همچون يک فاتح ميدان چنان، سياستها را موفق جلوه ميداد که هر ناآشنايي به صحنه اقتصاد وادار به تمجيد و تحسين ايشان و تيمش ميشد ولي مع الاسف ديگر براي اين نوع روشهاي منولوگي دير شده است گوش مردم پر است و واقعيتهاي صحنه خلاف گفتهها را نشان ميدهد.
آقاي وزير در اين برنامه به نام فرصت سازي از تحريمها و به بهانه حقوق مردم، سعي در توجيه سياستهاي خلق الساعه تيم اقتصادي را داشت اين در حالي است که مرور اقدامات صورت پذيرفته ظرف يکسال گذشته چند مسئله را به خوبي بيانگر است:
۱- گام اول تيم اقتصادي تعيين قيمت ۱۲۲۶ به عنوان قيمت مرجع براي ارز بود اين تصميم درحالي آن روز گرفته شد که نظر کارشناسان بر قيمت يک هزار و ششصد تومان مورد مقاومت و مخالفت قرار گرفت، نتيجه آن شد که عدهاي رانت جو و فرصت طلب با اطلاع از پيامدها و علم به پشت صحنه تصميمات و دسترسي به منابع توانستند حجم بالاي ارز مرجع در قالب ثبت سفارش کالاهاي لوکس همچون واردات ماشينهاي آنچناني و مواد آرايشي و… را به خود اختصاص دهند و البته به مدد محدودسازي که طي دورهاي کوتاه در تخصيص ارز مرجع اتفاق افتاد به چنان آلاف و الوفي برسند که هيچ گاه تصورش را نميکردند. خودروي لوکس با ارز مرجع ثبت سفارش شد و با قيمت ارز آزاد به فروش رسيد، پس تا اينجا اين اقدام نه فقط فرصت سازي براي منافع ملي نبود که فرصت طلبي براي عدهاي خاص بحساب آمد.
۲-پس از محدوديت صورت پذيرفته عنان بازار دلار از دست رفت و بازار ارز و طلا دچار حرج و مرج گرديد. هر کس از راه رسيد خودسرانه و بدون هيچ منطقي اقدام به قيمت گذاري جديد کرد، اين وضع چنان شرايط آشفتهاي را به بار آورد تا صداي همگان را درآورد و نيروهاي امنيتي و انتظامي را وادار به دخالت نمود. بازار به اجبار شرايط امنيتي پيدا کرد، همان چيزي که سم مهلک براي عرصه اقتصاد بحساب ميآيد.
۳-در اين مقطع دولت اقدام به راهاندازي بازار ارز مبادلهاي نمود، اقدامي که در ابتدا بهانه تامين ارز جهت گروههاي هدف و کنترل بازار را داشت. البته اين اقدام تقريباً مثبت پس از دهها تصميم خلق الساعه و شوک آور صورت گرفت. اولويت بنديهاي منقبض کالاها، سپس تغيير الويت بنديها، حذف يکباره گروههايي همچون دانشجويان، مسافران، زوَار تعريف کالاها در گروههاي مختلف و…. که همه موارد پس از تثبيت تاثيرات منفي موجب بازگشت مسئولان به نقطه اول تصميم شد با راهاندازي بازار مبادلهاي بنا بود با عرضه ارز به کمتر از ۲ درصد قيمت آزاد نبض بازار تنظيم گردد ولي به مرور خود اين اقدام باعث ايجاد حباب و چند قيمتي شدن ارز گرديد و همين باعث رانت جويي فرصت طلبان شد حال آقاي وزير با جديت تمام اعلام داشتهاند که قيمت مبادلهاي يعني ۲۵۰۰ تومان به عنوان قيمت مبنا و فراگير قرار گرفته است، به عبارتي تيم اقتصادي که همين چندي پيش در مقابل قيمت ۱۶۰۰ تومان کارشناسان مقاومت ميکرد و آن را غير واقعي و ظلم به ريال تلقي ميکرد حال خود رسماً قيمت ۲۵۰۰ تومان را منصفانه و راهکار واقعي قلمداد ميکند.
۴- در يکي دو هفته گذشته دولت تصميم گرفت فهرست بالا بلندي از کالاهاي ضرور و غيرضرور را ممنوع الورود اعلام کند، اين اقدام خلق الساعه در خصوص بخشي از کالاها همچون واردات خودرو، مواد آرايشي و…. مواردي که مشابه داخلي دارند، توجيه پذير است ولي گسترش آن به موارد بسياري که نياز ضروري جامعه است، مشکوک و جاي تامل دارد. اين اقدام شوک آور موجب شد تا بازار ملتهب شود و در نتيجه با افزايش عجيب و احتکار موارد اعلام شده روبرو شود، البته قابل پيش بيني بود که اين ممنوعيت پردوام نخواهد بود و به محض اينکه فرصت طلبان به سودهاي کلان رسيدند، فهرستها با تعديل روبرو ميشود، حال سؤال اين است که برنده اين نوع سياستها چه کسي است؟ آيا اين سياستها در مسير کمک به توليد داخلي و فرصت براي توليد کننده داخلي است يا در حقيقت فرصت سازي براي سود جويان و فرصت طلبان است؟ متن مردم که هر روز زير چرخ پيامدهاي اين سياستها له ميشوند و دود تصميمات خلق الساعه به چشم آنان ميرود با اين وضعيت قيافه حق به جانب برخي مسئولان و گارد دفاع از مردم گرفتن و فرياد دفاع از منافع آنان برآوردن نوعي فرار به جلو است. کدام مردم! همانها که براي تامين داروي نجاتبخش جان عزيزانشان در به در داروخانههاي مختلف هستند و با هر جواب نه، درجهاي از اميدشان کاسته ميشود. همان مردمي که مدتهاست نظاره گر بازار مکاره ارز و طلا هستند و بدون داشتن سهمي در نهايت بايد هزينه آثار زيان بار اين مکاره را خود بپردازند و تاثير آن را در تامين مايحتاج اوليه خود مشاهده ميکنند.
آقاي وزير! واقعيت قصه اين است که اعتماد بخش عمدهاي از مردم نسبت به تصميمات سلب شده و باورشان به وعدهها از بين رفته است. اتفاقات در صحنه را بيش از آنکه نتيجه تحريمات ظالمانه و خصمانه دشمنان بدانند محصول سوء تدبيرهايي که به سوءاستفاده عدهاي سودجو منجر شده است، ميدانند. عجيب اين است که صدا و سيما به جاي پيش بيني مناظره بين کارشناسان حوزه اقتصاد و مسئولان، فرصت را چنان يک طرفه در اختيار مدعيان قرار ميدهد که خود ميگويند و خود هم تحسين ميکنند و شايد انتظار کف و سوت هم دارند؟
آقاي وزير هر کس الفباي اقتصاد بفهمد نيک ميداند که ممنوعيت و محدوديت نه فقط راهکار اقتصادي نيست که خود عامل رانت زايي ميباشد. مهمترين اهرم دولتها در چنين شرايطي بازي با تعرفه هاست. با تعرفه ميتوان واردات کالاهاي غيرضرور را غير اقتصادي کرد و فرصت سود جويي هم فراهم نميشود.
به نظر ميرسد بخشي از مديران اقتصادي ميبايست جوابگوي تصميمات خلق الساعه خود باشند و به حکم اصل مسئوليت پذيري، مسئوليت عواقب و پيامدهاي تصميمات خود که رابطه مستقيم با جيب مردم دارد را بپردازند و بايد در دادگاه افکار عمومي پاسخگو باشند.
دنياي اقتصاد
«تحریمهای اقتصادی و اقتصاد آزاد» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دکتر محمدهاشم پسران است كه در آن ميخوانيد:
تشدید تحریمهای تجاری علیه ایران، که از ابتدای تابستان سالجاری رخ داد، دغدغههای مختلفی را برای کارشناسان اقتصادی ایجاد میکند؛
از ارائه راهکارهایی برای کاهش لطمه تحریمها به سرمایهگذاری و رشد اقتصادی گرفته، تا طراحی برنامههایی به منظور کاهش تلاطم در بازار ارز یا اجرای سیاستهایی با هدف تامین برخی کالاهای استراتژیک مانند دارو و جلوگیری از لطمه به بیماران.
در این یادداشت، قصد بررسی پاسخ پرسشهای فوق را ندارم. اما سعی کردهام نکاتی کلی در مورد نسبت «تحریمهای تجاری» با «اقتصاد آزاد» و نیز مطالبی درباره میزان کارآیی و تاثیرگذاری اعمال تحریمهای تجاری بیان کنم. در پایان این یادداشت هم، به طور مختصر به یک پارادوکس مهم موجود در مورد تحریمهای اخیر علیه ایران خواهم پرداخت.
نکته اول، تحریمهای تجاری از منظر «اقتصاد آزاد» : تحریمهای اقتصادی، در همه شکلهای آن، شامل برقراری موانعی بر سر راه تجارت کالا، خدمات و انتقال منابع مالی است. چنین اقدامهایی، قطعا خلاف نظام «اقتصاد آزاد» بوده و معمولا هر دو طرف تحریمکننده و تحریمشونده، لطمه اقتصادی میخورند. به بیان دیگر، از آنجا که در رویکرد تحلیلی «اقتصاد آزاد»، در هر تجارتی، همواره هر دو طرف تجارت ذینفع هستند، در نتیجه خود کشوری که تحریم میکند نیز، از بابت تحریمها لطمه میخورد.
البته معمولا کشورهایی که دست به اعمال تحریمهای اقتصادی میزنند، اقتصاد فراگیر و بزرگتری دارند؛ بنابراین قابل انتظار است که لطمه کمتری بخورند؛ ولی به طور کلی «رفاه عمومی» شهروندان کشورهای تحریمکننده، در اثر اعمال تحریمهای اقتصادی علیه کشورهای دیگر، بدون تردید دچار آسیب میشود.
نکته دوم، سرمایهگذاران خصوصی و شهروندان عادی، قربانیان اصلی تحریمها: به لحاظ تاریخی، باید توجه کنیم که برای قرنهای طولانی، تحریمهای اقتصادی با جنگ همراه بوده است. یعنی وقتی مثلا در یونان قدیم یا در قرون وسطا تحریم صورت میگرفته، معمولا این تحریم پیشدرآمد جنگ بودهاند. در مشرقزمین نیز شاهد اين مساله بودهایم، برای مثال چنگیزخان پکن را پیش از حمله به آن محاصره اقتصادی کرد. اما بعد از جنگ جهانی اول، شاهد یک نقطه عطف هستیم و میبینیم که کشورها، اعمال تحریمهای اقتصادی را به عنوان حربهای جدید اتخاذ کردهاند. یعنی از حربه تحریم اقتصادی، بهعنوان جایگزینی برای جنگ تسلیحاتی، برای نیل به هدفشان بهره میگیرند.
به طور کلی، در دهههای اخیر، «تحریم» حربهای است که به جای استفاده از بمب و توپ و تانک، در آن از قدرت اقتصادی یاری گرفته میشود.
از طرف دیگر، همانطور که در جنگهای تسلیحاتی، بهرغم ادعای طرفین، بیشترین آسیب را مردم بیدفاع و زنان و کودکان و نیروهای غیرمسلح میبینند، در زمان تحریم نیز، بهرغم ادعای تحریمکنندگان، بیشتر ضربه از یک سو به سرمایهگذاران بخش خصوصی و از سوی دیگر به سطح رفاه مصرفکنندگان وارد میشود. طبیعتا چنین اتفاقی نیز، مغایر اصول و ارزشهای «اقتصاد آزاد» است.
نکته سوم، آیا تحریمهای اقتصادی موفقیتآمیزند؟ در این زمینه که اعمال تحریمهای اقتصادی موفق بودهاند یا خیر، یعنی آیا توانستهاند منافعی سیاسی را برای کشورهای اعمالکننده تحریمها ایجاد کنند یا نه، بحثهای متنوعی در میان متخصصان حوزههای اقتصاد و سیاست درگرفته است.
با ارجاع به معتبرترین پژوهشها در این حوزه، میبینیم از مجموع ۱۸۰ تحریمی که بعد از جنگ جهانی اول تاکنون انجام گرفته، تعداد اندکی از آنها به اهداف سیاسیشان نائل آمدهاند.
برای توضیح بیشتر در مورد علت ناکارآمدی تحریمهای اقتصادی، میتوانیم تحریمهای اقتصادی را به دو دسته تقسیم کنیم: تحریمهای فراگیر و تحریمهای غیرفراگیر. در مورد تحریمهای اقتصادی «غیرفراگیر»، طبیعتا کشور مورد تحریم لطمه زیادی نمیخورد؛ زیرا اگر تحریمهای اعمالشده علیه یک کشور «فراگیر» نباشد، کشور تحت تحریم میتواند کالاهایی را که از کشور تحریمکننده نميتواند بخرد، از سایر کشورها و بازارها تهیه کند. البته طبیعتا قیمت خریداری این کالاها بالاتر میرود، اما به هر حال این افزایش قیمتها، تنها تاثیر اقتصادی تحریم بر کشور مورد تحریم است؛ تاثیری که بنا به تجربه دهها تحریم بعد از جنگ جهانی اول، معمولا منجر به تغییر محسوس رفتار سیاسی کشورهای مورد تحریم، نشده است.
اما اگر تحریم اعمالشده علیه یک کشور، از نوع تحریمهای «فراگیر» باشد، اثرات بیشتری خواهد داشت. مثلا در تحریمهای وضعشده علیه عراق در دهه ۱۹۹۰، از نوع تحریمهای کاملا فراگیری محسوب میشد که تقریبا همه کشورهای دنیا، با آن همراهی داشتند. این تحریمهای فراگیر، به تدریج حجم فعالیتهای اقتصادی مختلف را در عمران پایین آورد. در مورد تحریمهای فراگیر، بحث در مورد میزان تاثیرگذاری تحریمها، عمدتا به این مساله ارتباط مییابد که آیا کشور مورد تحریم، میتواند از منابع طبیعی و فناوری داخلی خودش، برای تولید کالاهای کلیدی مورد نیاز بهره بگیرد یا خیر؟
در ایران، این اتفاق تا حدی در دوران دهه ۱۳۲۰ رخ داد. در آن دوران، اگرچه ورود کالا به ایران تحریم نشد، اما فروش نفت ایران در حدود دو سال و نیم قطع شد. این امر موجب شد که گونهای «جایگزینی» ایجاد شود؛ یعنی شرکتهای تولیدکننده توانستند از منابع داخلی برای تولید کالاهای ایرانی استفاده کنند.
نکته چهارم، نسبت تحریمهای اقتصادی با جنگ و صلح: در میان اقتصاددانان برجسته حامی «اقتصاد آزاد»، بسیار به ندرت دیدهام که فردی درباره تحریمهای اقتصادی بحث کند. از منظر اصول اقتصادی اگر هدف ما شکوفایی اقتصاد کل دنیا و برقراري ثبات و صلح و آرامش باشد، قطعا «تحریمهای تجاری» کار درستی نیست.
البته، از طرف دیگر، باید در نظر گرفت که جنگ نيز اقدامی غیرمنطقی است و ممکن است عدهای از حامیان تحریمهای اقتصادی، در دفاع از چنین تحریمهایی، اینطور بگویند که تحریمهای اقتصادی قرار است جایگزینی برای جنگ باشند. مثلا در طول دهههای اخیر، تحریم کشورهایی چون پاناما، آفریقای جنوبی، زیمبابوه، کره شمالی، هندوستان و شوروی، با چنین هدفی صورت گرفته است.
2- از ارسال دیدگاههای تکراری و حاوی توهین به حزب یا گروه خاصی پرهیز گردد.